kook pov
_سرگرد کیم، لطفا کمکم کن بلند شم!
به کمک یکی از دوستانم، سرگرد کیم سوکجین، از روی تخت بیمارستان پایین اومدم. از وقتی که به هوش اومده بودم برای دیدن پسری که با اهدای یکی از کلیههاش، جونم رو نجات داده بود لحظه شماری میکردم.
+میتونی راه بری فرمانده؟
_میتونم!
+تازه عمل شدی کوک. تازه به هوش اومدی. هنوز زخمت کامل خوب نشده که بخوای سرپا بشی و-...
_تمومش کن جین هیونگ. گفتم میتونم راه برم!
نهیبِ بلندم، پسر رو لابه لای کلماتش تو نطفه خفه کرد.
+خیلی خب خودت خواستی اما بزار اینم بهت بگم جونگکوک... خبر سرپا شدنت به گوشِ سرهنگ چوی برسه، عواقبش پای خودته!
_قبول..حالا زودباش منو ببر پیش جیمین!
نگاه مصمم رو به سوکجینی دادم که همه ی اتفاقات چند شب پیش رو مو به مو و با جزئیاتش برام تعریف کرده بود. اینکه تو اون درگیری تیراندازی برای دستگیریِ باند قاچاق مواد مخدر، مورد اصابت گلوله به کلیه ی مریضم قرار گرفته بودم و حتی از بابتش تا آستانهی مرگ هم پیش رفته بودم. این طور که همون شب وقتی به بیمارستان منتقل شده بودم، تو لیست فوریت های پیوند کلیه قرار گرفته بودم اما خب... انگار یک پیوند کلیه متناسب با گروه خونیم، تا مدت مشخص شده توسط جراحم_ برای کلیه ای که از دستش داده بودم_ پیدا نشده بود.
حقایقی که سوکجین از اتفاقات اون شب برام تعریف کرده بود قلبم رو به درد آورده بود. و خب تنها دلیلش پارک جیمینی بود که علارقم زخمی شدنش تو اون عملیات، باز هم داوطلبانه تصمیم گرفته بود تا اهداکنندهی کلیهش به فرماندهی عملیاتش باشه.
_جین هیونگ..فقط ازت میخوام یه سوال بپرسم!
با بغضی که وحشیانه به گلوم چنگ زده بود، نگاهم رو به پسر چهارشونه کنارم دادم که کنجکاو سمتم چرخیده بود.
_چرا به حرفای سروان پارک گوش کردین؟ اون بچه خودش تیر خورده بود و ممکن بود اهدای عضو براش مرگ آفرین باشه. چرا با خواستهش برای پیوند کلیهش به من موافقت کردین؟
YOU ARE READING
𝑨 𝑮𝐥𝐚𝐬𝐬 𝑶𝐟 𝑾-𝑾𝒂𝒕𝒆𝒓 || 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧
Short Story✔︎ کـامــل شــده _آخرین آرزوت قبل از مرگ چیه؟ +یک لیوان آ-آب! ༄~•~•~•~•~•~•~•~•~༄ 🌨️آهنگ پیشنهادی: Arcade_ Duncan Laurence ༄~•~•~•~•~•~•~•~•~༄ 📝نام دو شاتی: یک...