7, Gotcha

341 141 113
                                    



حالا یه ساعتی میگذشت، تهیونگ با حرص صبحانه رو اماده می کرد و جونگ کوک از همیشه ازار دهنده تر شده بود.

با سرخوشی توی هال با اهنگ مسخره ای که صفحه اش رو دیروز خریده بود، میرقصید و هر لحظه با خواننده، بلند تکرار میکرد. "گیرت انداختم" وقتی که تهیونگ دیروز از اینکه پسرک مدام دور و برش میپلکید و حواسش رو پرت میکرد، کلافه شده بود، نمیدونست بیرون فرستادنش از خونه همچین عواقب وحشتناکی خواهد داشت.

در حالی که زیر لب به خودش لعنت میفرستاد، جونگ کوک جلو اومد و کنار گوشش گفت:

-گیرت انداختم!

تهیونگ با حرص نفسی کشید. حالا اصلا این صفحه ی پر سر و صدا رو از کجا پیدا کرده بود؟ سر و صدای سازهای ملودی اهنگ و جیغ زدن های پی در پی خواننده مغزش رو خراش میداد اما حسابی به اون پسر اعصاب خرد کن خوش میگذشت.

(جونگ کوک داره میگه gotcha من ترجمه اش رو توی متن اوردم ولی به نظرم بامزه میشد اگه شما تصورم رو میدونستید.)

تهیونگ صبحانه رو روی میز چید و به طرف پسر برگشت. پسر با شیطنت و نیشخند بزرگی بهش خیره شد و همزمان با خواننده خوند:

متن اهنگ:

گیرت انداختم، اها، هاه!

تو فکر کردی الان ندیدمت، مگه نه؟ اها، هاه!

میخواستی یواشکی از کنارم جیم بزنی، مگه نه؟ اها، هاه!

حالا چیزی که قولشو داده بودی بهم بده، رد کن بیاد

زود باش!

( متن اهنگ I Gotcha از Joe Tex – سال انتشار 1972)

تهیونگ با بی طاقتی به طرف دستگاه پخش رفت و صفحه رو برداشت. واقعا به حداکثر تحملش رسیده بود.

جونگ کوک- هی چرا...

تهیونگ- اگه بخوای دوباره بذاریش، صفحه اش رو خرد میکنم و بعد میریزم تو قابلمه و میپزمش، تا بخوریش!

جونگ کوک با بیخیالی، بی توجه به لحن عصبانی تهیونگی که تقریبا از دستش دیوونه شده بود، به طرف صندلی کنار میز رفت و با شیطنت گفت:

-حالا نیازی به این همه خشونت نیست... برای روحیه ی یه هنرمند خوب نیست... میشنوی چی میگم؟

جمله ی اخرش رو فریاد زد چون تهیونگ به اتاق کارش رفته بود تا دفترش رو سرجاش بذاره، اگه فقط بیخیال اون نقاشی شده بود، هیچ کدوم از اینا اتفاق نمیوفتاد. وقتی به اشپزخونه برگشت، جواب داد:

-بله میشنوم ولی کاش نمیشنیدم

جونگ کوک، در حالی که هنوز دهنش پر بود، گفت:

-خیلی بداخلاقی، خب البته حق داری...

محتویات دهنش رو قورت داد و ادامه داد: خودتو ببین، واقعا زندگی سختی داری، فکر کن مجبوری ساعت 6 صبح بیدار شی و نقاشی کسی که اصلا و ابدا ازش خوشت نیومده رو بکشی، واقعا میگم زندگیت سخته!

Mi Casa _  Chanbaek   -  VkookDonde viven las historias. Descúbrelo ahora