فک کردی کی هستی؟

211 32 9
                                    

تقریبا نیم ساعته  که کنار صندلی رو تخت منتظرم که تهیونگ بیدار شده اون پسره نازک نارنجی نیم  ساعت فاکی منو معطل کرد اخه کی با 20 تا اسپنک غش میکنه؟ مگه من بیکارم اصلا میرم

بعد در رو باز کرد از بهداری رفت بیرون
میدونست واسه کلاس دیر کرده حالا استادش قرار کلی واق واق کنه

خیلی بی اهمیت در کلاس رو باز کرد و بدون توجه به استادش رفت نشست  
استاد:اقای جئون جونگکوک  چرا انقدر دیر اومدی؟

جونگ کوک سرشو از روی نیمکت بلند کرد و روبه

استادش گفت

_یکی از سال پایینی ها حالش بد شدم بود منم بردشم بهداری.

استاد: و از کی تاحالا حال سال پایینی ها برات مهم شده؟

_اگه باور نمیکنید از خانم اوو بپرسید اونم توی بهداری حضور داشت

استاد:مهم نیست به هرحال برات منفی رد میکنم
جونگکوک با حالتی پوکر به اون پیرمرد اسکل نگاه کرد و زیر لب زمزمه کرد:گایدمت بابا

بعد از اینکه کلاس تموم شد همین جوری که داشت زیر لب اهنگی زمزمه میکرد سمت سالن غذا خوردی میرفت که چشمش به بیبی بوی کیوتش خورد که داشت با حالت عصبی سمتش میومد

+پسره اشغال برات دارم حروم زاده فک کردی من بچم که تنبیه هم میکنی؟

بعد جونگکوک رو طوری هل داد که پسر تعادلش رو از دست داد و نزدیک بود بخوره زمین.
حقیقتا خوشم از این همه زو تعجب کرده بود

_اوه بیبی عسلی من لازم نیست عصبی باشه میدونم چون نتونستی واسه ددی بهترین باشی عصبی شدی

+چه گوهی میخوری فکر کردی هستی

_او او بهتره حواست باشه چه حرفایی میزنه تو که نمیخوای باز تنبیه شی ؟ میخوای؟ نکنه دوسش داشتی بیبی بر؟

_میدونی چیه تو فقط یه جنده کونی هستی و اصلا برام مهم نیست چه زری میزنی فقط ازم دور شو

+ اوه بیبی دیگه از حد خودت خارج شدی
بعدش دست تهیونگ رو کشید و همراه خودش به سالن ورزش برد.......

کیلیلیلیی خب ببخشید این مدت نبودم
به احتمال زیادددد فردا یا پس فردا بازم اپ میکنم

لطفا انگشتت رو روی این ستاره بزن و اونو حامله کن
👇🏻

You are Crazy!! no i'm daddy Where stories live. Discover now