شاهزاده. - خاکبرسری.

103 36 56
                                    

چیشد که جهیون در این وضعیت قرار گرفت؟

منظورم، بهم ریختگی ای که درش به وجود اومده بوده. لباس هاش به طرفی افتاده بودن، بدنش هیچ پوششی نداشت، از هیجان می لرزید، موهاش آشفته شده بودن و هاله ی صورتی رنگی روی صورتش نشسته بود.
و البته، زیبا ترین قسمت ماجرا جایی بود که لی ته یونگ روش بود و بر روی اون، " سلطه " داشت.

قفسهٔ سینه ی جهیون بالا و پایین میرفت و لرزان نفس میکشید، گردنش بخاطر رد بوسه ها و مکش ها به رنگ سرخ در اومده بود و هنوز هم خیس بود. جالب تر از اون، ویو ای بود که نسبت به تیونگ داشت.

بدن لاغر و کشیده اش قدرت زیادی رو در خودش نهفته بود و جهیون وسوسه میشد که به جای جایش دست بزنه. با اینکه یه کاری رو، همون کاری که خودتون میدونین رو، شروع کرده بودن، جه هنوز هم خجالت میکشید. و خدا رو شکر میکرد که باکسرش تنش بود. البته، اون بیشتر از اینکه از لخت خودش جلوی ته معذب باشه، از دیدن بدن لخت تیونگ معذب بود!
اون خیلی پرستیدنی و شکوهمند بود، هر کاری میکرد به چشم های جهیون قشنگ از آب در میومد.

تیونگ به شرایط جهیون نیشخندی زد، اینکه " لی ته یونگ " این بلا رو سر جهیون آورده، باعث میشد حس پیروزی کنه. حس اینکه بخواد اون پسر رو بیشتر داشته باشه.

سرش رو پایین آورد و زبونش رو به نرمی روی لاله ی گوشش کشید، گازش گرفت. دردی که داشت باعث شد جهیون لب هاش رو روی هم فشار بده.

«کاشکی می تونستی خودتو ببینی.»

پایین تر اومد و جاهایی که دقایق پیش بوسیده بود رو، گاز گرفت. می خواست حتما ردشون بمونه. جهیون برای اینکه صدایی ازش در نیاد پاهاش رو در هم می پیچید و لبش رو به دندون می کشید، هنوز هم خجالت می کشید.

«دیروز یه پسر خجالتی و سر به زیر بودی.»

تیونگ گفت و سرش رو بلند کرد. دستش رو روی بدن جه می کشید، نوازشش میکرد و با این حال همچنان خیره بود به چشم های نیمه باز جهیون. اما جهیون، نمی تونست نگاهش کنه.

«حالا زیر من سرخ شدی و خودت رو در اختیارم گذاشتی. تو پسر خوبی هستی جهیون.»

دستش رو پایین آورد و وارد باکسر جه کرد. عضوش رو بدست گرفت و همین برخورد کافی بود تا جهیون، بالاخره کوتاه بیاد و ناله ای سر بده.

«تو پسر خیلی خوبی هستی.»

دستش رو در طول عضو جه حرکت داد و جه، چشم هاش رو بست. بدنش وول میخورد و به قدری غرق لذت شده بود که دیگه دنیای اطرافش اهمیتی نداشت. بدنش عرق کرده بود و موهاش به پیشونیش چسبیده بودن.
همین صحنه برای به کام رسیدن تیونگ کافی بود، همین جهیون بی قرار.

BELONG - [ JaeYong - YunJae ]Место, где живут истории. Откройте их для себя