no 16

75 10 14
                                    

صدای گرم داریوش کل فضای خونه رو گرفته بود

ای که بی تو خودمو      تک و تنها میبینم
هرجا که پا میذارم       تورو اونجا میبینم

یاد تو هرجا که هستم بامنه ...

محسن از جاش بلند شد.لباساشو درآورد و به زیر دوش حموم رفت
آب رو گرم‌تر ازهمیشه کرد و قطرات داغ روی پلک های بستش میلغزیدند

دستش رو توی موهاش برد و صورتش رو به سمت بالا گرفت
گذاشت قطرات آب تمام صورتشو فرابگیره

بعداز چند دقیقه چشماشو باز کرد
حس خوابالود بودن بهش دست داد
باحوله خودش رو خشک کرد و سوئیشرت سبز تیرش رو پوشید
شلوار جین مشکی رو پاش کرد و با سشوار مشغول خشک کردن موهاش شد

زیاد حال خوبی نداشت.دوروز از دعواش بااحمد میگذشت و هنوز باهم صحبت نکرده بودن
خوب میدونست که علی رغم دلتنگی باید صبرکنه احمد به خودش بیاد

کمی از ادکلن روی میزش زد و ازخونه خارج شد
میخواست به دیدن یکی از دوستاش به اسم مجید که توی کار ساخت و ساز بود بره تا بلکه یکم سرش گرم بشه و این روزا بگذره

______________________________________

آرسام بعد از اینکه ناهار رو از پیک موتوری تحویل گرفت به داخل دفتر اومد
پریزاد با دیدنش جلورفت و غذاهارو ازش گرفت تا خسته نشه
احمد میز رو خالی کرد تا بتونن ناهار بخورن

آرسام درحینی که نوشابشو باز میکرد گفت:
_واسه تعطیلات جایی نمیرین؟

احمد با تکون دادن سرش نظر منفیشو اعلام کرد و پریزاد که مشغول تقسیم کردن غذا هابود ادامه داد:

_من شاید برم کیش.عید اونجا خیلی خوبه

احمد با به یادآوری سفر چندماه پیشش بامحسن به کیش لبخندی زد
_آره خیلی خوش میگذره

_تنها میری؟

باسوال آرسام ، پریزاد متعجب نگاهش کرد
_نه .شاید با دوستام شایدم خانواده

آرسام سری تکون داد و با بی میلی به غذاش نگاه کرد
_هنوزم نمیفهمم ناهار چه جذابیتی داره

_میتونی نخوری من سهمتو برمیدارم

آرسام به احمد که بااشتها غذا میخورد خیره شد
_چه اشتهات زیاد شده

_آره وقتی عصبیم زیاد میخورم

بااین حرف پریزاد دلسوزانه نگاهش کرد
بااینکه احمد باهاش حرف نزده بود اما باتوجه به اتفاقات اونشب میتونست حدس بزنه چه مشکلی براشون پیش اومده
برای همین خیلی پاپیچ احمد نمیشد

_چرا عصبی؟امشب بریم پیش دایان ؟

احمد پلکاشو روی هم گذاشت و از سردرد پیشونیش رو ماساژ داد
_من فکر نکنم بتونم بیام

snowman for "narastoo" chapter 2Where stories live. Discover now