🍒ᴀғᴛᴇʀ sᴛᴏʀʏ🍒

1.3K 232 35
                                    

جیمین پشت صندلی مطالعه نشسته بود و به صفحه‌ی لب تاب نگاه میکرد. جونگ کوک هم زمان که داشت به سوال جیمین فکر میکرد، سعی داشت دخترش رو بخوابونه.

سر سانی روی شونه‌ی جونگ کوک بود و همون طور که پستونک صورتی رنگش رو می‌مکید با چشم های درشتش به پدرش نگاه میکرد.

×یه لحظه.

جونگ کوک رو به جیمین گفت و از روی صندلی بلند شد تا دخترش رو ببره روی تخت بزاره.

وقتی پسره آلفا دوباره توی اسکرین قرار گرفت بلافاصله شروع به حرف زدن کرد:

×هیونگ، تو الان مشکلت اینه که نمی‌دونی برای تولد تهیونگ چی بخری؟

جیمین کلافه سر تکون داد و تایید کرد.

×خب...چه می‌دونم، مثلا پسرا رو بسپر دست پدربزرگشون بعد برید یه رستوران شیک، شام و کیک بخورین و برگردین خونه همو بکنین!

جونگ کوک کاملا خونسرد گفت و نوک دماغش رو خاروند.
جیمین چند ثانیه به پسر کوچکتر نگاه کرد و بعد با لحنی که انگار بیشتر رو به خودش بود زمزمه کرد:

+از جین سوال میکردم بهتر جواب میداد.

×یا دارم می‌شنوم!

جونگ کوک با اخم و تَخم گفت و دست به سینه نشست.

+جداً جونگ کوک، لطفا یکم از اون مغزت کار بکش بگو چیکار کنم.

جیمین تقریبا نالید.

×کاستوم تا حالا پوشیدی؟

جیمین لب گزید و به فرش کف اتاق خیره شد.

+فقط یه بار...

جونگ کوک ذوق زده بشکنی زد:

×همینه! چی بود حالا؟

جیمین چینی به دماغش انداخت:

+دامن

×رول پلی خدمتکاری!؟

جیمین نمی‌فهمید چرا امیال جنسی اون و تهیونگ یهو انقدر برای جونگ کوک جالب شده بود!

+نههه! از این فرم های لعنتی مدرسه بود!

جیمین سرخ شدن گونه‌هاش رو حس کرد. از جونگ کوک خجالت نمی‌کشید، فقط یاد حال تهیونگ وقتی با اون دامن صورتی و کوتاه دیده بودتش میو‌فتاد و بدنش شروع به داغ شدن میکرد...

×اوه...حالا باید یه چیز متفاوت امتحان کنی!

جیمین سوالی به پسر نگاه کرد.

جونگ کوک نگاهی به جیمین کرد و برای بار دوم بشکنی توی هوا زد.

×فهمیدم!

.

.

.

یک ساعت بعد جیمین با یه پاکت خرید که توش یه ست پنتی و نیم تنه‌ی مشکی و جوراب ساق بلند مشکی بود وسط سکس توی شاپ ایستاده بود.

‪𝗔𝗹𝗽𝗵𝗮 𝗼𝗿 𝗼𝗺𝗲𝗴𝗮؟Where stories live. Discover now