با خستگی وارد عمارت شد.
با سوت و کور بودن عمارت لبخند خسته ای زد.دوماه از اومدن خاله و خانوادهاش گذشته بود و تو این دوماهی که کنار هم بودن به همدیگه عادت کرده بودن و امروز اولین روزی بود که جونگکوک وقتی از سرکار برمیگشت خونه سوت و کور بود و اثری از خاله و شوهرخاله اش و دختر خاله اش و مهمتر از همه عشق کیوتش نبود!احساس دلتنگی میکرد!
از پله ها بالا رفت و وارد اتاقش شد و لباس هاش و درآورد و وارد حمام شد..!
یه دوش تقریبا نیم ساعته گرفت تا بهتر ریلکس کنه..!
موهای خیسش و با حوله دور گردنش خشک کرد و دستی به موهاش کشید و از اتاقش خارج شد..!
یونهی با دیدن جونگکوک لبخندی زد و گفت:
"خسته نباشی!"
جونگکوک لبخندی زد و گفت:
"ممنونم،همه جا ساکته.."
یونهی تکخندی کرد و گفت:
"تهیونگ نیست سر به سرش بزاری دیگه برای همین میگی!"
جونگکوک با خنده غر زد:
"اینطور نیست.."
دستی روی شونه اش نشست و سرش و به عقب برگردوند و با دیدن پدرش لبخندی زد و سلام-ی داد..
پدرش گفت:
"یعنی میخوای بگی با وجود تهیونگ و اذیت کردن هاش لذت نمیبردی؟"
جونگکوک گوشه ابروش و خاروند با خنده گفت:
"خب..نمیتونم انکارش کنم!"
"پس قبول اینکه بخوای بالاخره جفتت بشه سخت نیست هوم؟"
مادرش گفت و جونگکوک هیسی کشید و پشت میز نشست و گفت:
"خب..قطعا اون جونگ فضولچه بهتون گفت راجب من و تهیونگ..خانم جئون خودتم میدونی چه خواهر زاده تخسی داره! خیلی راه مونده تا تو دلش جا بگیرم!"
آقای جئون خندید و گفت:
"اصل امگا بودن به همینشه! باید سرسخت باشه اونم واسه کسی مثل تو..!"
جونگکوک اخمی کرد و با اعتراض گفت:
"ببینم من بچه شمام یا تهیونگ؟"
"هردوتون!"
خانم و آقای جئون همزمان گفتن و باعث خنده سه تاشون شد!
یونهی با خنده گفت:
"تهیونگ دامادمه ولی اول از همه خواهرزادمه پس فرقی با پسرم نداره!"
جونگکوک پلکی زد و با لبخند ژکوندی گفت:
"اهان درسته درسته و اون خیلی تو دلتون جا باز کرده و عزیزه!"
آقای کیم از لیوان آب سیبش نوشید و گفت:
"اون همیشه عزیز بوده و هست!"
ESTÁS LEYENDO
𝐐𝐮𝐞𝐫𝐞𝐧𝐜𝐢𝐚|✔︎
Romance«Querencia» "کِرنسیا،یک کلمه اسپانیاییست که به معنای مکان امن است! یعنی هرجایی که احساس امنیت داری! مثل گوشه ای از اتاق یا بغل کسی که دوسش داری! هرجای دنجی که احساس آرامش و امنیت میکنی!" ⌇⌇⌇ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒔𝒐𝒑𝒆...