اصلا حسو حال دقتای کارو نداشتم .
چندین دفعه مجبور شدم کارمو از اول انجام بدم .
تمرکز کافی نداشتم .
از طرفی دعا میکردن که شوگا رو ببینم و بتونم یه دل سیر برادرمو بغل کنم و ببینمش ولی الان هیچکدوم انجام نشده و نتونستم .
کلافه سرمو روی میز گذاشتم .
ساعت هنوز ۱۱ بود .
گوشیمو برداشتم .
Send message to "Anisim"
-حوصلم سر رفتهههههه
Anis seen
-پاشو برو نامجونو ببوس .
-کثافت تو از کجا میدونی ...
Anis seen
-لیهان تعریف کرد .
-جدی میگم حوصلمممم سر رفتهههه ...
وقتی دیدم دیگه سین نشد گوشیو کنار گذاشتم .
در حال باز با خودکارای روی میزم بودم که در یهویی باز شد .
سرمو بالا بردمو با قیافه ی وحشتناک شوگا رودر رو شدم .
بلند شدم و وایسادم .
انیس پشت یونگی و لیهان وایساده بود و با دستش بهم نشون میداد که "اوضاع خیطه"
-تو اینجا چیکار میکنی؟
-ببخشید ... نامجون خودش گفت که ...
یونگی بدون توجه به حرفای اخرم راهشو کشید و از اتاق رفتو درم بست .
لیهان بدو سمت میزم اومد .
-باورم نمیشه تو اینجایی ...
ابروهامو بالا انداختم .
-چرا اونوقت ؟
_خیلی پشتت حرف بود ... چیزایی گفته بودن فکر نمیکردم دوباره بیای ...
-چی؟
-میگفتن با شوگا قرار میزاری یا که پولای داداشتو به جیب زدی و فرار کردی ...
-ودف ... میتونی از نامجون وضعیت زندگیمو بپر ...
-میدونم خودمم شاهد بودم . بعضی وقتا نامجون منم با خودش میبرد .
با پوزخند گفتم : میپاییدی؟
با لبخند سری تکون داد .
بعد یهو قیافه یجدی گرفت و ادامه داد :
ولی میدونستم تو اینجور ادمی نیستی تا اینکه جیهوپ اومد و با حرفش کلا همچیزو عوض کرد .
-چرا الان شوگا با من مشکل داره؟
-اون مشکلی نداره ... نامزدش مشکل داره ...
با شنیدن اسم نامزد سرم سوت کشید و تمام فکرام یهو روی زمین سقوط کرد .
YOU ARE READING
Club House
FanfictionI Loved & I Loved & I Lost u ژانر : رومنس ، هپی اندینگ ، درام کاپل : ؟ وضعیت : پایان یافته