پیتر در رو باز کرد و همراه با تونی وارد به استیج سفید، بدون هیچ وسیله ایی شدن. تونی در رو بست و هر دو با هم به سمت مرکز اتاق که از بالا نور دایره ایی شکلی بهش تابیده شده بود نزدیک شدن.
اونها به همدیگه نگاه کردن و بعد به شما که توی جایگاه تماشاگر ها نشسته بودین.
پیتر گلو اش رو صاف کرد: هوم... خب... سلام. سلام به همگی!
اون لبخند زد: همونطور که میدونید من پیتر پارکرم و این هم پدر خونده ام تونی استارکه.
-سلام!
پیتر گفت: حدود دو سال پیش، یه نفر به اسم مری تصمیم گرفت یه داستان درباره ما بنویسه ولی... به خاطر مشکلاتی که داشت، نتونست کاملش کنه.
تونی چشم هاش رو چرخوند و سرش رو تکون داد: آره... خودش به همه میگه داستان هاتون رو ول نکنید و بعد ما رو این وسط نگه میداره.
-بیخیال تونی... پیش میاد.
تونی ابرو هاش رو بالا انداخت: باشه... درسته... پیش میاد... ولی الان خودش کجاست؟
پیتر به شما نگاه کرد و جواب داد: راستش... بهم زنگ زد... گفت تو ترافیک مونده... خودمون باید شروع کنیم.
تونی سرش رو تکون داد: اگه زودتر راه میوفتاد الان اینجا بود.
پیتر لبخند زد: همه راننده و جت شخصی ندارن که بتونن سریع برسن تونی.
تونی سرش رو تکون داد: باشه باشه... بهتره شروع کنیم و خواننده ها رو بیشتر از این منتظر نذاریم.
پیتر هم با موافقت سرش رو تکون داد: درسته... خیلی خب... کجا بودیم؟
تونی چند قدم جلوتر اومد: چطوره از اول شروع کنیم؟ تقریبا دو سال گذشته... هیچکس هیچی یادش نیست.
-نه... مطمئنم بقیه یه چیزایی یادشـ -
پیتر به شما و صورت های گیجتون نگاه کرد و فهمید تونی درست میگه.
اون لب هاش رو به هم فشار داد: خیلی خب... درسته... از اول شروع میکنیم.
-داستان از اونجا شروع میشه که ده سال پیش، پدر و مادر پیتر یعنی مَری و ریچارد مجبور شدن پیتر رو پیش من و پپر بذارن تا برای مدتی ازش نگه داری کنیم. ولی... متاسفانه هواپیماشون سقوط کرد و... من و پپر تبدیل شدیم به سرپرست های قانونی پیتر.
پیتر ادامه داد: توی این مدت، من همیشه میخواستم جزو اونجرز بشم اما پدر خونده زیادی نگرانم هیچوقت حتی اجازه نمیداد چیزی غیر از چاقوی میوه خوری دستم بگیرم.
-و پسر خونده کله شق ام مدام میخواست خودش رو توی خطر بندازه و فکر میکرد باید شهر رو تنهایی از دست خلافکار ها نجات بده.
+تو هم فکر میکردی نمیتونم انجامش بدم.
تونی اخم ریزی کرد: مگه تا الان تونستی خلافش رو بهم ثابت کنی؟
YOU ARE READING
spider-man: home truth
Fanfiction(کتاب اول-تمام شده) چی میشد اگه به جای زن عمو می و عمو بن، تونی استارک بود که سرپرستی پیتر پارکر رو به عهده میگرفت؟ زمانی که مری و ریچارد مجبور میشن به دلایل نامشخصی پیتر رو برای مدت کوتاهی پیش میلیونر خودشیفته، معروف به آیرون من بذارن، تونی است...