❤part 14: وقتی عاشق شدم فهمیدم که حسی بهتر از این نیست

321 47 4
                                    

جونگ کوک انگار که فراموش کرده باشه تو چه جلسه مهمی نشسته , گوشیش رو جوری گرفت که کسی متوجهش نشه.
افراد حاضر در جلسه که جرات نمیکردن حرفی بزنن به صحبت هاشون ادامه دادند. جونگ کوک خنده آرومی روی صورتش بوجود اومد وقتی لحن صحبت کردن جیا رو تصور کرد. اولین بار بود که دوست داشت پرواز کنه و کنارش بره و هیچوقت ازش دور نشه. همه چیز انگار تغییر کرده بود. شب قبل با همه خسته بودنش تا دیر وقت تو باغ خونشون نشسته بودن و به ذوق جیا که در مورد اتفاقات رندوم صحبت میکرد نگاه کرد و اون فقط با لبخند از ته دلش به همشون گوش داده بود. فهمید که چقدر حرف تو دل جیا بوده و با هر کلمش خودش رو سرزنش میکرد
که چرا از نگاهش اون هارو نفهمیده. خودش رو سرزنش کرد برای همه لحظه هایی که ازش دور بوده و شروع این مهم بودن جیا رو فهمید با حس اینکه اون همسرشه و باید ازش محافظت کنه شروع شده بود
هر چند ازدواجشون قراردادی بود.
و الان که فرق میکرد...

_رییس؟

معاون یکی از بخش ها بالاخره صداش کرد

_بله؟ چه موضوعی رو میگفتین؟

جونگ کوک لبخندش رو جمع کرد و تظاهر کرد
که به حرف های مرد گوش داده.

_من در واقع صحبت هام تموم شده و منتظر نظر شماییم و همینطور امضاتون...

جونگ کوک به برگه و بعد به مرد نگاه کرد

+ مشکلی نیست...بعدا که چکش کردم امضاش میکنم. جونگ کوک وسایلش رو برداشت و از سالن کنفرانس بیرون اومد. پیام نهایی رو به جیا فرستاد و گوشیش رو داخل جیبش گذاشت.

جیا حس کرد گونه هاش قرمز شدن
بیبی؟

+جیا

جیا صدای یکی از همکالسی هاش رو شنید
+ استاد گفت که گزارش نهایی رو تا قبل از فارغ التحصیلی بهش برسونی

جیا متقابال لبخند زد. دوست داشت یه چیزی بگه ولی...اینبار بخاطر نتونستن نبود. اینبار نمیدونست که چی بگه حالا که اعتماد به نفسش رو داشت که حرف بزنه و بین مردم باشه نمیدونست چجوری این کارو انجام بده و این از اینکه نتونه صحبت کنه سخت تر
بود.
----------
+آقای جئون با من کاری داشتین؟

منشیش وارد دفترش شد. جونگ کوک که انگار بین پرونده ها غرق شده بود سرش رو بالا آورد.

_اوه...بله خانوم لی لطفا همه پرونده هایی که باید امضاشون کنم رو جمع کنین. فکر نمیکنم بتونم اینجا تمومشون کنم برای همین بخشیش رو میبرم خونه.

خانوم لی سرش رو تکون داد

+ قربان یادتون نره که قرار شام با اقای سونگ
دارین دفعه قبل به خاطر کنسل کردنش ناراحت شدن.

_امروزه؟

+متاسفانه...

جونگ کوک که انگار توقع داشت امروز نباشه حالش گرفته شد. برای امشب برنامه داشت و همه اونا با جیا بود ولی چون دو روز شرکت نرفته بود انقدر کار عقب مونده داشت.
--------

Silent pleasure ( Translation Ver ) لذت خاموشWhere stories live. Discover now