part 1

1.7K 77 11
                                    

پنج سال گذشته خبری از تهیونگه لعنتی نیست..اون یهو ترکم کرد بدون
اینکه حتی باهام خداحافظی کنه بچمو با خودش برد اون حتی دنیا
نیومده بود نتونستم ببینمش هر روز گریه کردم و در آخر فکر انتقام
نفرت و گرفتن جون تهیونگ با دستای خودم...
من اونو میکوشم هر طور شده
۵ سال دنبالش گشتم پیدا نشد
به سمت کافه همیشگی حرکت کردم و لاته ای سفارش دادم کمی بعد
حاضر شد گرفتم حساب کردم و خارج شدم تا روی صندلی خارج از کافه
بشینم
داشتم از لاتم لذت میبردم بوی آشنایی به مشامم خورد از جام پریدم و
اطرافمو نگاه کردم
کسی نبود گوشامو تیز کردم بازم چیزی نبود باز اون بو اون بوی گل رز و
انگور ک قاطی شده بود
بوی تهیونگ بود
اون بوی کوفتی از کجا میاد لاتمو ول کردم و اطراف چرخیدم
صدای چندتا آدم میومد گوشمو تیزتر کردم
تو یه امگای احمقی
حقته
امگا
بمیری
_برو بمیر
گمشو از اینجا
سمتشون رفتم حدودا ۸ نفر الفا بودن و امگایی با موهای قهوه ای روشن
فر شده افتاده بود روی زمین کتاباش روی زمین ریخته بودن لباساش
خاکی و پاره بود و از لبش داشت خون میومد و چشماش خالی بود از
احساس و سطل زباله رو روش خالی کرده بودن
باورم نمیشه بعد از پنج سال دارم میبینمش
الفاها رفتن
برگشت و اروم اروم کتاباشو برداشت

من اونو میکوشم هر طور شده۵ سال دنبالش گشتم پیدا نشدبه سمت کافه همیشگی حرکت کردم و لاته ای سفارش دادم کمی بعدحاضر شد گرفتم حساب کردم و خارج شدم تا روی صندلی خارج از کافهبشینمداشتم از لاتم لذت میبردم بوی آشنایی به مشامم خورد از جام پریدم واطرافمو نگ...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

سمتش رفتم
یه لحظه خشکش زد و پشت سرشو با وحشت نگاه کرد
مچ دستشو گرفتم و بلندش کردم
یهو چشماش از ذوق برق زد
و باعث شد شوکه شم و گیج
تھیونگ+کوکککک توییی کوک نجاتم بده
رفتم عقب و مشت محکمی به صورتش زدم
افتاد رو زمین
_امگای کثافت تو بچمو بردی با خودت اون کجاس هرزه
دستشو روی دهان و دماغش کشید و دوباره چشماش از حس خالی شد
تھیونگ+کوک لطفا بزار حرف بزنم
_دهنتو ببندکثافت دیگه حرفاتو باور ندارم تو زندگی منو خراب کردی
عوضی
لگدی زدم به پهلوش که باعث شد داد شدیدی بزنه توی خودش جمع شد
مثل جنین
از درد به خودش لرزید
+کوکی لطفا بزار..
لگد دوم و سوم همینطور ادامه دادم تا متوجه شدم دیگه تکون نمیخوره
چرا چراااا چرا هنوز نگران این عوضیم
بلندش کردم نفس میکشید هنوز
تکیش دادم به دیوار
و برگه ای رو سینش گذاشتم
شمارمو توش نوشته بودم
ولش کردمو رفتم
میدونم دیگه باید اینجا دنبالت بگردم
بچمو ازت میگیرم ته
انتقاممو ازت میگیرم بهتره دوباره بیارمت تو زندگیم و عذابت بدم
اره کاری ک بام کردیو باهات میکنم
________________
یک هفته بعد
_____________________________
چشمم به فرم استخدام جلو روم بود
کیم تھیونگ
پس قراره بیاد اینجا بهترین کارو میکنی تهیونگ کوچولو قراره به من
خیلی خوش بگذره هرزه کوچولو
یک روز بعد
_____________________
وارد شرکت شدم بوی آشناش دوباره داشت ادیتم میکرد
اومده بود با کتو شلوار قهوه ای رنگ مثل همیشه عاشق رنگای آروم و
کلاسیک بود
وقتی منو دید رنگ از رخش پرید انگار که نمیدونسته و خشکش زد
چشماش حلقه اشک شد
بی تفاوت رد شدم و به سمت اتاقم رفتم
و کارای شرکتو کردم در کنارش ب فکر اینکه قراره ادیتش کنم میخندیدم
که در اتاقم زده شد
_بیا داخل
بوی آشناش زد زیر دماغم سرمو گرفتم بالا تهیونگ با برگه ای توی دست
نزدیک میزم شد انگار موذب بود و ناراحت
دستشو سمتم دراز کرد
+من استعفا میدم متاسفام من جای درستیو انتخاب نکردم
کی گفته میتونی استعفا بدی؟
+من...
برگرو از دستش گرفتم و پارش کردم با ریلکسی و لبخندی
_فکر کردی قراره اینطوری ادامه پیدا کنه کیم تهیونگ امگای هرزه؟قراره نابودت کنم
+کوک تو چ...
_بهم بگو رئیس آقای کیم
یکم شوکه شده بود
+رئیس شما چه مشکلی با من دارید
ینی یادش رفته چیکار کرده؟؟؟
جنی شدم زدم ب سرم يقشو گرفتم
_نگو ک یادت رفته چه گهی خوردی
+تو نمیزاری توضیح بدم البته نمیزاری و فایده نداره حتی اگر بگم هم باور نمیکنی پس هر کاری میخای بکن
_تا ۳ ماه نمیتونی استعفا بدی
چند ثانیه ایستاد
_حالا گمشو بیرون
+کوک بزار توضی....
_گفتم گمشو بیرون
رفت بیرون
دنبال یه امگای کیوت میگشتم که باهاش برم توی رابطه تا تهیونگ
ناراحت و اذیت بشه
بعد از خروج تهیونگ یه نفر دیگه وارد شد کوچولو و کیوت په امگای
خیلی زیبا سفید و کیوت
پارک جیمین منشی من
بهترین گزینه و در دسترس
پس میرم تو کارش
هفت روز  روز بعد
منو جیمین وارد رابطه شدیم و خیلی منو دوست داره هفت  روز نرفتم شرکت حالا وقتشه برم و یکم تھیونگو اذیت کنم
وارد شرکت شدم همینکه پامو گذاشتم جیمین بغلم پرید و لباشو بوسیدم
همه کارکنای شرکت داشتن راجبمون حرف میزدن
بوی آشنای تهیونگم زیر دماغم میزد
و یه بوی دیگه هم بود
یه بویی که هم بوی منو داشتو هم بوی تهیونگو
اما بیشتر تلخ بود اون یه الفا بود اما چطور نکنه اونم با کسیه؟
جیمین دستمو گرفت سریع با چشمام دنبالش گشتم
دیدمش
یه بچه بغلش بود
به جیمین گفتم
_اون بچه کیه
+اه اون بچه کیم تهیونگه مثل اینکه امروز کسی نبوده ازش مراقبت کنه
محو نگاه بچه شدم
سمتش رفتم تهیونگ نگاهشو دزدید
اون پسر بود
موهای مشکی
چشمای کشیدش مثل من بود
لباش مثل ته
سفید و قوی بود که یهو به تهیونگ زدو گفت
+ مامان این چقد شبیه بابای منه که بهم نشونش دادی
متوجه شدم رنگ از رخ تهیونگ پرید
+ نه تهگوک اون مدیر این شرکته اون پدر تو نیست پدر تو وقتی توی شکمم بودی مرده

اون لعنتی دروغ چپونده به بچه
دست رو سر بچه گذاشتم پس اسمش تھگوک بود
جیمین اومد سمتم بلند داد زدم
_پارک جیمین نامزد منه من رسما نامزدیمونو اعلام میکنم
و رو ب جیمین کردم
_با من ازدواج میکنی؟
جیمین ذوق زده
+بله
بغلش کردمو بوسیدمش
و بعد ب ته نگاه کردم
مثل مرده ها شده بود رنگ از رخش پریده بود
حسدمیکردم هر لحظه قراره بترکه و گریه کنه
منم همینو میخاستم
ک یهو لب زد
تهیونگ+میشه چندروزی پسرمو بیارم شرکت؟اذیت نمیکنه ساکته کسی نیست ازش مراقبت کنه
_خب بزارش پرورشگاه
رنگ از رخش پرید
خم شد +معذرت میخوام
_باشه بیارش
و رفتم سمت اتاقم
از شیشه بهشون نگاه میکردم
تھگوک توی بغلش خاب رفته بود
و اون کارشو میکرد
اون به پسرم دروغ داده بود خدا لعنتش کنه میفهمم چیکارش کنم تازه اولشع...

_____________*****

خب خب خب🥹
من پیج قبلیم پرید و نتونستم داستانامو ادامه بدم🥹
اینجا ادامشون میدمممم خیلی خوشحالمممم دوباره از اول داستانامو آپ میکنم براتون و ادامشون میدمممم دوستتون دارم لاوام خیلی دلم براتون تنگ شده بود💖💖💖💖🥹🥹
امیدوارم داستانمو‌دوس داشته باشید
و یچیز دیگه من واس ذل خودم مینویسم نویسنده اصولی نیستم کلن فقط مینویسم و حالمو خوب میکنه امیدوارم شماهم‌خوشتون بیاد

love/hate/revenge(vkook)Where stories live. Discover now