part 26

269 55 37
                                    


/ سلام اقای جئون، خوش اومدید. توی اتاق جلسه منتظر میمونید یا اتاق اقای کیم؟

جونگکوک کتش رو صاف کرد و گفت:

-توی اتاق اقای کیم میمونم

و بعد پشت سر منشی حرکت کرد تا به اتاق تهیونگ برسن.

/بفرمایید اقای جئون.براتون قهوه یا ....

-چیزی نمیخورم ممنون

منشی تعظیمی کرد و بعد از اتاق خارج شد

کوک از روی مبل بلند شد به اتاق نگاه سر سری انداخت
و بعد پشت میز تهیونگ رفت ، دستشو روی دفتر های روی میز کشید و بعد نگاهش به قاب عکسی که تهیونگ و یونگی و دختر کوچولوی یونگی بود افتاد
با دیدن لبخند مستطیلی ته توی عکس پوزخندی زد
با شنیدن صدای زنگ گوشیش عکس رو سر جاش گذاشت و دستشو توی جیبش کرد و گوشیش رو بیرون کشید
با دیدن اسم جئون جیوون لبخندی روی لبهاش نشست
تماس رو وصل کرد و به سمت شیشه های بزرگی که کل اتاق رو گرفته بود رفت

-ببین کی زنگ زده... جئون جونِور؟

همون لحظه تهیونگ وارد اتاق شد و با دیدن قامت جونگکوک که پشت بهش ایستاده و بود با تلفن صحبت میکرد تعجب کرد...'چرا اون منشی احمقش چیزی نگفت'

از دید تهیونگ

"کی بهش گفته بود بیاد توی اتاق من؟'

-عه من خرگوش نیستم جیوون

ابروهام رو بالا انداختم در رو اروم بستم و دست به سینه ایستادم تا ببینم این خرگوش کوچولو چی میگه

-منم دلم برات تنگ شده، ولی اینجا کار دارم، حالا حالا ها نمیام

تک خنده ای کردم. اینجا ایستاده سر صبح با دوست دخترش صحبت میکنه

-باشه باشه منتظرم تو بیای کره. من باید برم جیوونی خداحافظ.

از دید کوک:

تلفن رو قطع کردم و توی جیبم برگردوندم و نفس عمیقی کشیدم. اروم برگشتم تا روی مبل بشینم که با دیدن تهیونگی که با کت شلوار خاکستری رنگ دست به سینه ایستاده، روبرو شدم.
از تعجب چشمام توی درشت ترین حالت خودشون قرار گرفتن

+بدون اجازه وارد اتاق کسی شدن زشته اقای خرگوش، نمیدونستید؟

با شنیدن کلمه خرگوش خودم رو جمع و جور کردم و با لحن سردی گفتم:

-یواشکی گوش کردن به مکالمه دیگران هم زشته اقای کیم، شما چی؟ نمیدونستید؟

تهیونگ ابروهاش رو بالا انداخت با ندیدن واکنش دیگه ای ادامه دادم:

- و فکر نکنم بهتون اجازه داده باشم خودمونی صحبت کنید، اقای کیم

روی کیم تاکید کردمو بعد تهیونگ نیشخندش رو جمع کرد و رفت پشت میزش نشست، منم به تبعیت از تهیونگ رفتم روی مبل نشستم

𝐈 𝐝𝐢𝐝𝐧'𝐭 𝐟𝐨𝐫𝐠𝐞𝐭 𝐚𝐧𝐲𝐭𝐡𝐢𝐧𝐠حيث تعيش القصص. اكتشف الآن