♣(1)♣

1.3K 196 42
                                    

چشماشو باز کرد... با دیدن ساعت سریع نشست!!
ساعت 7و ربع ئه و جیمین قرار بود ساعت 7 سر کار باشه!!! اما اگه بگه 'دیشب دوتا هورمونی ریختن سرم...و میخواستن بهم تجاوز کنن'کسی باور میکنه؟؟! :) معلومه ک نع:)))

سریع از جاش بلند شد و کارهاش و انجام داد... یه کیک گذاشت داخل دهنش و موهاشو ک نمناک بود خشک کرد... بعد از پوشیدن لباس مناسب رفت بیرون خونه‌ش و پیاده رفت ب سمت کافه!! :)

.







.

وارد کافه شد و سونبه اش سرشو با دستش گرفت و -هوفی- کشید.

یونسو : جیمینا اگه قراره همیشه دیر کنی... پس چرا اصلا کار میکنی؟!!!

تعظیم کرد و تو دلش گفت'انقد کوری ک نمیبینی باردارم و دارم بخواطر کوچولوی تو شکمم کار میکنم عوضی ازخودراضیییی'
و خب یونسو هم واقعا یه ٫ عوضی ازخودراضی ٫ بود... و شکی تو این موضوع نیست!!

رفت سمت کمدش تو رختکن کافه و کیف و وسایلش و گذاشت داخل کمد و درش و بست!.

امروز قرار بود رئیس کافه یوفوریا، سرندیپیتی، میراکیلِس ، لاو یور سلف و.......... بیاد و ببینه کسایی ک ب عنوان مسئول گذاشته چطوری کافه‌هاش و سراپا نگه داشتن!.
و جیمین هم استرس داشت... چون نمیتونست وقتی کسی رو کارش نظارت داره تمرکز کنه و کارش و درست انجام بده! ..... اما کسی هم نگفته ک جیمینی سعی خودش و نمیکنه!!!


.


نیم ساعت از کارش میگذشت و با شنیدن صدای زنگوله‌ی در کافه... و دیدن مرد جذاب و خوشتیپی ک یونسو با دیدنش سریع براش خم و راست شد... پی برد ک اون فرد رئیس کافه‌اس!!

تو دید مرد قرار گرفت و با گرفتن زیر شکمش خواست تعظیم کنه ک رئیس بازوش و گرفت و متوقفش کرد.

کوک : نع تو اینکارو نکن! اولویتت باید این کوچولو باشه نع من!!

جیمین با تعجب حرف کوک و نقض کرد.

جیمین : نع رئیس چطور میتونم این کار و نکنم! اون... حالش خوبه... من باید ب کسی ک زندگیم و نجات داد احترام بزارم!!

ادامه‌ی حرفش و تو دلش گفت 'نجات دادن زندگیم با اون حقوق فاکی کممممممم!!'

کوک در جواب لبخندی زد و گفت.

کوک : من میدونم چقدر برام احترام قاعِلی... میدونم حالش خوبه! ولی میخوام حالش بهتر از خوب باشه!!

(حرفای کوک واضحه ک چقدر عاشق جیمینه؟ ಥ_ಥ)

لبخندی زد و اروم پشت کمر جیمین و نوازش کرد!
همه... مخصوصن محافظ کوک ، چان ووک... متعجب بودن... چان ووک میدونست رئیسش عاشق این پسر مو طوسی ئه.... اما نمیدونست رئیسش انقدر عاشقه ک جلوی این همه ادم ب پسر مو طوسی ابراز علاقه کرد!!





𝙈𝙮 𝙅𝙠, 𝙈𝙮 𝙈𝙖𝙛𝙞𝙖 𝙈𝙖𝙣Where stories live. Discover now