"12"

105 42 35
                                    

میخندید و از سرعت جودی لذت میبرد،اون اسب همیشه لویی رو خوشحال میکرد...

با ورود به درخت های جنگل اطراف لویی کاملا احساس آزادی کرد،اون این حس رو دوست داشت...

با یه اسب دیگه ای شروع به حرکت کرده بود،باید اون عوضی رو پیدا میکرد و اینبار درست حسابی حسابش رو کف دستش میذاشت...

مطمئن نبود که ممکنِ کدوم سمتی رفته باشن ولی براش مهم نبود اون میتونست کل روزش رو برای پیدا کردن اسبش هدر بده...

با صدای رودخونه چشم هاشو به اطراف چرخوند،به امید پیدا کردن جودی و اون حرومزاده...

خوب نمیدید ولی انگار بین درخت ها چیزی دیده میشد...

جودی رو به درخت کنار رودخونه بسته و خودش هم کنارش درحالی که پاهاش داخل آب بودن و از هوا و بوی اطراف لذت میبرد دراز کشیده بود...

از اینکه از اون عوضی و اون دوست پسر عجیب و البته اون فرانسوی ها دور بود احساس خوبی داشت.
این آرامش میتونست اعصاب لویی رو آروم کنه...
____________________

هری از اسب قهوه ای رنگی که از اصطبل ورداشته بود پایین اومد و با تموم عصبانیتش به لویی حمله کرد

-دزد کثیف...

از یقه ی لویی گرفت و کار ناتموم دیشبش رو انجام داد و با مشتی دوباره به زمین خوابوندش

-عاشق این هستی که هر چی دارم رو ازم بدزدی اره؟

لویی که با دست دماغ و دهنش رو گرفته بود نمی فهمید هری چی میگه...

دستش رو از رو لبش ورداشت و با دیدن خون با چشم های پر از نفرت از جاش بلند شد و با قدرت هری رو هل داد و این باعث شد هری بیوفته داخل رودخونه.

با فریاد به سمتش حمله ور شد و اونم مشتی به صورت هری زد...

هر دو کامل توی آب رودخونه بودن و با داد و قدرت به بدن و صورت همدیگه ضربه میزدن...

انگار میخواستن نفرت و کینه ی این سال ها رو روی بدن هم خالی کنن...

هری از گلوی لویی گرفت و با خودش به داخل آب برد،هیچ رحم و دلسوزی ای بینشون نبود...
__________________

-یعنی دوتا مامان و یه خواهر داری آره؟

تیلور لبخندی زد-اوهوم...

تو قرار دیروزشون وقت نکرده بودن زیاد با هم وقت بگذرونن،باب نایل رو و جوآنا هم تیلور رو برای اینکه کارهای زیادی رو سرشون ریخته شده بود صدا زده بودن...

نایل با دیدن لبخند تیلور احساس خاصی تو وجودش حس کرد،نمیخواست باور کنه ولی نایل هوران عاشق شده بود...البته اگه هری از این کار نایل بو میبرد اون رو صد در صد میکشت!

نایل سعی کرد هری رو از ذهنش بیرون و به دختر زیبای رو به روش که شب مهمونی بهش از نقشه شون برای گول زدن استایلز ها گفته بود نگاه کنه...

I Hate You[L.S]Where stories live. Discover now