Part1: Who are you??

55 8 2
                                    

تی آ تا: باید به دریای سایرون بروی، تک چشم را ملاقات کنی و محل سیپد دندان را بفهمی و با خودت اشک خدایان را بیاوری؟؟

Season 2

_ولی قبل از آن باید از دنیای خارج از کوهستان اگاهی پیدا کنید!
_تی آ تا همه چیز را برایمان شرح داده سرورم.
_بله پدر، بهتر است هر چه سریعتر حرکت کنیم.
_دنیا خارج کنونی از کوهستان چیزی نیست که من برایتان تعریف کرده باشم، دنیا با چیزی که تصور می کنید خیلی متفاوت است!
_منظورت چیست؟؟
شاه چند قدم در طول دره تی کرد و رو به روی تخته سنگ سیاه و بزرگی ایستاد،
زندگی بعد خلق سربروس‌ها برای مردم اینگونه بود جز تباهی، درد، رنج و سختی چیز دیگری نداشت، کسانی که سال ها با جادو مردم را فریب می دادند در راس قدرت قرار گرفتند ولی تولد تو امیدی برای مردم بود، من باید از شما محافظت می کردم پس تی آ تا شما را جایگزین کرد در غیر این صورت در همان سالهای اول کشته می شدید یا مانند جایگزین ها در رنج بودید، من رنج دوری از فرزند را بر هر دو خانواده تحمیل کردم تا زنده و ازاد باشید ولی به عنوان شاه نتوانستم وظایفم را به خوبی اجرا کنم.

من... من... من قدرتی کافی برای رهبری ساحران نداشتم پس نقشه ها شروع شد مدام سعی در مطیع کردنتان داشتند ولی وقتی نتیجه نگرفتند شروع به ازار مردم بی گناه کردند، کسانی که به انها پناه اورده بودند را به اشکال مختلف می کشتند، مردم دست مایه ازمایش های خود می کردند و از هیچ راهی برای ازار مردم دریغ نکردند.
من نتوانستم این شرایط را تحمل کنم به طور مخفیانه شهر های در فراز درخت های جنگل نور ساختم ولی دوام زیادی نداشت و از بین رفتند.

در مورد شهر های معلق بابل شنیده بودم ،شروع به پیدا کردند راهی برای ساخت این شهر ها کردیم و با تمام سختی ها ساخته شدند اما به دلیل محدود بودن منابع مدت ها طول کشید تا کار انتقال تمام شود و خیلی ها از بین رفتند، چه سربازان شجاعی که از دست ندادیم!!!
برای قدرت بخشیدن به شهر و تحکم حکومت تو، از خاندان های بزرگ و مورد اعتماد که از ظلم ساحران خسته شده بودند به طور مخفی دعوت کردیم،
افرادی از خاندان کیم، جانگ، پارک و مین که خاندان خودت هستند قبول کردند و به شهر های معلق انتقال داده شدند اما تعداد کافی نبود و ما مجبور به انجام گناه نابخشودنی شدیم،
جدایی جفت های مقدر شده!!!

سکوتی سنگین حکم فرما شد این موضوعی ساده ای نبود، با جدا کردند جفت های مقدر شده گرگ های انها ضعیف و در نهایت از بین می رفت و تنها کالبد بدون گرگ انها باقی می ماند!!

_ما مجبور شدیم، اگر جفت گیری صورت می گرفت آلفاها فقط از جفت خودشان محافظت می کردند و امگا ها فقط با جفت خودشان امیزش می کردند و این کافی نبود، ما به محافظ و نسل احتیاج داشتیم!

چندین سال به همین منوال گذشت اما الفاها ضعیفی به دنیا می امدند و ما به دنبال راه حل بودیم تا اینکه توجه دانشمندان به بکر زایی مار* جلب شد، ما می خواستیم همین پرسه را برای انسان پیاده کنیم و بعد تلاش های پی در پی بکر زایی صورت گرفت و اولین نسل این پروژه تولید آمدند، الفا هایی قوی و نیرومند و امگا هایی با حداکثر باروری!!!
بعد از ان تصمیم گرفتیم منع جفت شدن، جفت های مقدر شده را بر داریم ولی باید هر ساله تخمک و اسپرم هایی را به ما تحویل می دادند.
در کنار تامین نسل و محافظ این پروژه معایب زیادی داشت، فرزندان تولید شده نیاز به مراقبت و اموزش داشتند ولی خانواده ای وجود نداشت که به انها اموزش دهد، مراقبان کلونی به منظور تربیت و نگه داری اموزش دیدند.
الفا و امگا تولید شده برای جنگ و تولید مثل وارد جامعه شدند و نیاز جامعه را برطرف کردند.
اینها همه در سایه سکوت و پنهان کاری انجام شد چون اگر ساحران بویی می بردند همه قتل عام می شدند.

سکوتی سنگین حکم فرما شد

_چه بر سر جایگزین ها امد؟ جیمین با کنجکاوی سوال کرد

_ جایگزین اول بر اثر بیماری مردند و جایگزین دوم به سم تمکن الوده شدند!!!

_چرا مردم به کوهستان افسون نیاوردید؟؟

_برای زندگی در کوهستان افسون باید قلبی پاک داشته باشید.

_و این پاکی را شما تعیین کردید پدر!!

به چشم های فرزندش زل زد الفایی ده ساله با خشمی توصیف ناپذیر!!!

_ما فکر کردیم..

_شما اصلا فکری نکردید!!!

یونگی با عصبانیت شروع به گام برداشتن کرد و دور شد جیمین پشت او حرکت می کرد.

_سرورم من انها را گستاخ بار نیاوردم!

_شاهزاده گستاخی نکرد، او شاه حقیقی است و کاملا حق دارد از ناکارامدی من عصبانی باشد!

_یونگی صبر کن
_یونگی
یونگی ناگهان ایستاد و به سمت جیمین برگشت
_ما رو به دریا سایرون ببر!
_چی؟
_ما رو به دریا سایرون ببر!!
_شوخیت گرفته؟؟
_کاملا جدیم
_من نمی تونم یونگی!!!
_تو دره تونستی حالاهم می تونی!!!
_من نمی دونم چطور انجام میشه من فقط تصورش کردم
_الان هم تصورش کن
_باشه......

بکر زایی مار: در غیاب مار نر، مار ماده خودش تخمک بارور می کند و تخم گذاری می کند و بچه به دنیا می اید.

سلام!!!

امیدوارم در امتحانات و کنکور نتیجه خوبی گرفته باشید نه نسبت به بقیه نسبت به خود گذشتتون😘


love me boy 2Where stories live. Discover now