part 29: عملیات نجات

202 51 134
                                    

جیمین همونطور که نوزادا رو چک میکرد با خودش غرغرکنان میگفت: باورم نمیشه تو روز روشن داریم انجامش میدیم .. بفرما اینم چهارمین اتاق هیچ خبری از آری نیست، اصلا از کجا معلوم آری اینجا باشه؟!

بکهیون برای بار دوم تمام چهار اتاقی که مسئولش‌ بود رو چک کرد و بعد به طرف جیمین رفت: نبود همه ی نوزادا رو دوبار چک کردم آری بینشون نبود

جیمین آهی کشید و پلکاش و چند لحظه ای بسته نگه داشت.. اصلا دوست نداشت به اتفاقی که برای اون کوچولو افتاده فکر کنه.

بکهیون دستش و گرفت و اروم گفت: باید زودتر برگردیم هر لحظه ممکنه متوجه نبود ما تو پارک لذت بشن باید قایم بشیم

جیمین سری تکون داد و خواست با بکهیون از اونجا خارج بشه که یک مرتبه صدایی بلند شد

یه الفا و دوتا بتا که به سختی در حال مهار کردن بچه ای بودن که مدام فریاد میزد، از توی راهرو رد شدن

جیمین خوب میدونست هر وقت یه بچه رو این مدلی دکترا با خودشون میبرن یعنی یه نقصی توش پیدا کردن و میخوان به کوره ببرنش...

همونطور که با بکهیون توی اتاق خدمات پناه گرفته بودن، یاد دوران تاریک زندگیش و تمام بچه هایی که مجبور به امضای حکم کورشون شده بود، افتاد...

در تموم این چند ماه سعی داشت اون گذشته رو از یاد ببره اما نمیشد.. عذاب وجدانی که داشت به این راحتیا دست از سرش برنمیداشت

همون لحظه اون پسر کوچولویی که قرار بود به کوره ببرنش از دست دکترها فرار کرد و به همون اتاق خدمات اومد..

اول با دیدن بکهیون و جیمین ترسید اما بعد مثل اونها یه گوشه نشست و دستاش و رو گوشاش گرفت...

اون دو بتا با دیدن پسر بچه لبخند تلخی به لبشون اومد ..

بکهیون به در پشتی اشاره کرد و دست جیمین گرفت تا قبل از اینکه دکترها سر برسن ازونجا خارج بشن

اما جیمین دستش و رها کرد و بسمت پسر بچه رفت، لنز پزشکیش و بکار انداخت و پسر بچه رو از لحاظ پزشکی چک کرد...

همه چیش سالم بود هیچ بیماری جسمی و ذهنی ای نداشت، یه پسربچه ی سه ساله بود...

سر و صدای دکترها نزدیکتر شد

دکتر: همه جارو خوب بگردین اون بچه باید تا اخر امروز تو کوره باشه

بکهیون با نگرانی گفت: جیمینا زود باش وگرنه گیر میفتیم

جیمین دست کوچولوی پسر و گرفت و گفت: اسمت چیه؟

پسر بچه: مو..چی

جیمین لبخندی زد و یه ضربه به لپای تپلوی پسرک زد: موچی؟ چیکار کردی که الفا و بتاها انقدر از دستت عصبانین؟

Brave New WorldWhere stories live. Discover now