I hate you_Part 2

314 78 10
                                    

با شنيدن صدای الارم گوشيش چشمای خواب الودشو باز كرد و روی تخت نشست
:كايييی پاشو بايد بری مدرسهههه
خميازه ای كشيد
*اومدم
پتو رو از روی پاش كنار زد و از روی تخت بلند شد
داشت به سمت در اتاق ميرفت كه دردی توی پاش حس كرد و صدای فريادش توی كل خونه پيچيد
خانم و اقاب كيم سريع خودشونو به اتاق پسرشون رسوندن تا ببينن چه خبره
كای وسط اتاق نشسته بود و پاشو نگاه ميكرد.
*اوما فك كنم شيشه رفته تو پاممم
خانم كيم از سد لباسها و كتابهای كای كه وسط اتاق ريخته بود گذشت و كنار پسرش نشست
:شيشه كجا بود پسره سر به هوای من، يكی از لگو های هانا رفته زير پات
هانا نوه ی اقا و خانم كيم بود، از اونجايی كه هميشه ارادت خيلی خاصی به كای و اتاق كای داشت هميشه ميرفت توی اتاقش و اونجا بازی ميكرد. كای از اون بچه ی مارموز خواهرش متنفر بود و هركاری ميكرد تا اذيتش كنه ولی هانا هيچوقت كم نمياوورد.
كای نفسشو با حرص بيرون داد
*مگه اين كه دستم بهت نرسه پارك هانا
......
امروز نوبت خودش بود كه بره مدرسه و چانيول نميومد دنبالش. كای با اخم بسيار غليظ و موهايی كه تو صورتش ريخته بود و قيافشو كاملا عصبی نشون ميداد وارد مدرسه شد. هنوز بخاطر قضيه ی صبح لنگ ميزد...
وقتی وارد كلاس شد همه بهش خيره شده بودن و داشتن با نگاهشون سوراخش ميكردن.
بدون اينكه چيزی بگه راهشو به سمت نيمكتش كج كرد و رفت سمتش.
داشت درست ميديد؟ يكی رو نيمكتش نشسته؟؟؟
گلوشو صاف كرد
*ببخشيد، اينجا نيمكت منه
پسر پوزخندی زد
+از حالا به بعد نيمكت منه
سعی كرد به اعصابش مسلط باشه. ميخواست جوابشو بده كه چانيول حرف زد
_كايا، برو رديف جلو بشين حتما بايد اينجا بشينی؟ سهونی دوست جديد ماست و بايد بهش احترام بزاريم
دوستش چيزی خورده بود توی سرش؟ كل مدرسه میدونستن كه كای از رديف جلو نشستن متنفره. بدون هيچ حرفی رفت و كيفشو گذاشت روی صندلی؛نميدونست سهون كيه ولی هركی كه بود كای واقعا ازش متنفر بود.
......
زنگ تفريح خورده بود. همه دور سهون جمع شده بودن و داشتن باهاش حرف ميزدن. البته همه بجز كای!
كای بعد از گذاشتن كتاب و جامداديش توی كيفش رفته بود و از چانيول خواسته بود كه باهم برن توی حياط ولی چانيول بهش گفته بود كه ميخواد با سهون اشنا بشه و ميتونه خودش تنها بره. كای داشت با خودش فكر ميكرد و ميگفت كه اين سهون چی داره كه همه ميخوان برن پيشش و باهاش اشنا بشن؟
الان ميخواست گريه كنه،اون از صبح توی خونه و بعد نيمكتش و حالا هم دوستاش.
*با اين چانيول لعنتی قهرم ديگه، ايش
؛ واقعا حق دارن بهت بگن شبيه كريستالی كيم
كی اين حرفو زده بود؟ معلومه! انتظامات بی نمكشون
*سرت تو كار خودت باشه کریس وو
؛ فشاری بدبخت. ميگم كه كتابای سال قبلتو داری؟
*اره
؛ برای سوهو ميخوام
دستاشو كرد توی جيبش
*دوشنبه براش ميارم
؛ ممنون
سوهو كه سال اولی بود، چرا كتابای سال دوم رو میخواست؟؟؟

......

اینم از پارت دوم میدونم خیلی کم بود
ببخشید
تو پارت سوم براتون جبران میکنم
ووت یادتون نره خوشگلام😽

I hate youWhere stories live. Discover now