یک اتفاق... یک سانحه در زندگی کافیه تا سرنوشت تغییر کنه...
یک تیر... جون آدمی رو بگیره و زندگی آدم دیگه ای رو نجات بده!
و یک حرف...
هدفِ بعدی رو تعیین میکنه... مقصد رو تعیین میکنه... و قدرت رو بهت نشون میده!فلش بک 2 ماه قبل*
_تو انتقال اول 20 تا پناهنده... همشون دخترن!... میتونی یکی شون رو نگه داری!
_ادرس اشتباهی بهت دادن... کار ما خرید و فروش ادما نیست.
با اخم گفت و به صندلیش تکیه داد... کروس سرش رو کج کرد و ادامه ی حرفاش رو گفت...
_ولی معامله ی خوبیه... بعضی هاشون حتی 12 سالشونم نشده.
کروس به ساعت مچیش نگاه کرد... 1 دقیقه ی دیگه وقت داشت... کمتر از یک دقیقه باید با افرداش اینجا رو ترک میکرد.
_معامله بزرگیه فقط باید کمکمون کنی بیاریمشون اینجا...
جیمین کلافه از حرف های کروس دستاش رو روی میز گذاشت و با لحن کنترل شده ای گفت...
_خانواده ی من همچین معامله هایی نمیکنه... مجبور نیستم خودمو قاطی کنم!
جیمین از جاش بلند شد و به پاو اشاره کرد...
کروس بلند شد و ادای احترام کرد...
_معذرت میخوام ماسیو... نمیخوام بهتون توهین کنم... این فقط یه پیشنهاد بود!
جیمین به سمت پدرش رفت و دستی برای کروس تکون داد... از اولش هم از اون پسر خوشش نمیومد!
کروس از پله ها پایین رفت و نیشخند زد... تا دو دقیقه ی دیگه کل خاندان پارک نابود میشد!
با اینکه از افراد وفادارشون بود اما نمیشد پیشنهاد 5 درصدی سهام شرکت چرم رو رد کنه!
عذاب وجدان نداشت چون از نظر خودش حقشون مرگی بدتر از اینا بود... حتی اون ماسیو جیمین.. پسر پارک بزرگ!_بریم جان!.. سود 5 درصدی منتظرمونه!
جان در ماشین رو براش باز کرد و با استرسی که از صداش مشخص بود پرسید...
_اگه زنده بمونن چی؟... قطعا پیدامون میکنن!
کروس با بی خیالی شونه ای بالا انداخت و سوار شد... به درستی و دقیق بودن نقشه شون مطمئن بود... کسی تو اون خراب شده زنده نمیمونه..
_نگران نباش جان.. رئیس خودش میدونه داره چیکار میکنه!
جیمین به پدرش نزدیک شد که داشت از دوربین به دور شدن ماشین ها نگاه میکرد...
_چرا اجازه ندادین بکشمشون؟
دوربین رو پایین آورد و دستاش رو روی لبه های دیوار گذاشت...
_در هر صورت اونم یه همکار احتمالیه... باید بهش احترام بزاری... حتی اگه احمق باشه!
خیره به چشم های پدرش لبخندی زد... پارک روبه روی پسرش قرار گرفت و دستش رو روی شونه ش گذاشت...
YOU ARE READING
𝑖𝑙𝑙𝑒𝑐𝑒𝑏𝑟𝑎
Randomفیک: اغواگری (الیسبرا) کاپل: کوکمیـن ژانر: رمنس، رمزالود، اسمات، انگست، درام سیاهی و سفیدی که در نور و سایه تضاد یکدیگر ایستاده اند، همدیگر رو تکمیل میکنند. چی میشه اگه روزی سیاهی بر نور پیروز بشه؟ درسته که مهتاب انعکاس نور خورشیده! اما این خورشید...