𝙿.𝚝 18
-漫~*'¨¯¨'*·舞~ mY vanilla omega ~*'¨¯¨'*漫-
_آییییی...آآآآ جونگ کووووک
+دردت به جونم بگو چیشده تروخدا دارم از استرس میمیرم
_آه...ل...لگد..لگد زدن
+واقعا؟..خوبی الان؟
_گوکی...هق...لگد زدن
+اره عزیزم این که نشونه خوبیه چرا گریه میکنی نفسم
_خ..خیلی حس خوبی داره...آییی
+دوباره لگد زدن؟..اره؟
_ا..اره...هق...خیلی خوشحالم..هق خیلی
+قربونت بشمتهیونگ و بغل کرد و پیشونیشو بوسید و لباسشو داد بالا و دستشو گذاشت رو شکم تهیونگ و گوششو رو شکم تهیونگ گذاشت
+بلوبری های بابا؟!...اونجایید اره؟...مامانی رو اذیت نکنیناااا...به مامانی درد ندید و شیطونی هم نکنید توله ها...بابایی خیلی دوستون داره
با تموم شدن حرف کوک دوباره لگد زدن و تهیونگ صورتش از درد جمع شد
_ا..اوناعم خیلی دوست دارن جونگ کوکوییی
+عشق کوچولوی مندوباره بغلش کرد و پلکهاشو بوسید و اشکاشو پاک کرد
+وقتی...لگد میزنن خیلی درد میگیره؟
_اره...ولی حس خوبی داره...ی حس مادرانه
+اوممم...رایحه ات تلخه!...مطمئنی درد نداری؟
_نه ندارم
+امگا درد داری؟با لحن الفاییش پرسید و تهیونگ ترسید و سرشو انداخت پایین و با لحن لرزون و ترسیده شروع کرد به حرف زدن:
_ک...کمرم..خیلی درد...میکنه...*فین...وقتی به کمرم قوس میدم...احساس میکنم کمر از وسط شکسته...هق...گوکی درد میکنه
کوک با پشیمونی تن لرزونشو بغل کرد و کمرشو نوازش کرد
+ببخشید عزیزم ببخشید...دوست داری بریم جکوزی و ماساژت بدم...هوم؟...از من نترس عزیزم ببخشید دیگه با لحن الفاییم باهات حرف نمیزنم خوبه؟
_میشه الان بریم؟...*فین
+اره عشقم چرا که نهپلکهای خیس امگاشو بوسید و ی تیکه پنکیک تو دهن تهیونگ گذاشت و براید استایل بغلش کرد و سمت استخر حرکت کرد
به استخر رسیدن و رفتن داخل و تهیونگ و رو سکو گذاشت و دونه دونه لباساشو دراورد و جای کیس مارک ها کبودی هاشو میبوسید و نوازش میکرد و خیلی پشیمون بود که اینکارارو با امگای باردارش کرده
+ببخشید عزیزم...دیشب کنترلم و از دست دادم
_اصلا مهم نیست گوکی...من دیشب و دوست داشتم...جفتمون خوب میدونیم که واقعا بهش نیاز داشتیم پس لازم نیست پشیمون و شرمنده باشی من حالم خوبه فقط کمردرد دارمکوک لبخندی زد و پیشونیشو بوسید و مایو آبی رنگشو بهش پوشوند و خودشم لخت شد و مایو مشکیشو پوشید و دست تهیونگ و گرفت و اروم توی جکوزی نشستن و کوک پشت تهیونگ نشست و ماساژ دادن کمرشو شروع کرد و تهیونگ شل شدن بدنشو حس کرد و بیشتر رو الفا لم داد و دستشو گذاشت رو شکمش و نوازش کرد
YOU ARE READING
ཧᜰ꙰ꦿ➢𝙼𝚢 𝚟𝚊𝚗𝚒𝚕𝚕𝚊 𝚘𝚖𝚎𝚐𝚊༒
Fanfictionکی فکرشو میکرد جئون فاکینگ جونگ کوک قلدری که ازش متنفره جفتش باشه¿¡ ژانـر: امگاورس _ ددی ڪیـنـڪ _ فول اسمـاتـ _ رمانتیـڪ _ فلاف_امپرگ کـاپـل: kookv