بازگشت به آب

480 81 173
                                    

عصر، اواخر ماه اکتبر


«دو دستی بگیرش... نندازی یوهان.»

«انعامم بگیرم؟»

جیمین دو فنجون قهوه رو روی سینی چوبی گذاشت. یوهان پایین پاش با سینی و پیش‌بند ایستاده بود و نگاهش می‌کرد. شونه بالا انداخت و یوهان با اخم اطاعت کرد و به سمت میز گوشه کافه رفت. با احتیاط راه می‌رفت و سینی رو جلوی صورتش گرفته بود تا مطمئن بشه چیزی ازش نمی‌ریزه. وقتی پسر و دختر پشت میز دیدنش با لبخند فنجونشون رو برداشتن و دختر لپش رو کشید. یوهان هیجان‌زده و خجول دوان‌دوان پشت پیشخوان برگشت. جیمین پای خمیر بود که کسی پاشو محکم بغل کرد. سر خم کرد و یوهان رو دید که اون هم سر بلند کرده و نگاهش می‌کرد. سرخ و خندان بود.

«جیمین بازم میدی؟»

«خوشت اومد؟»

لبخند بزرگ و پرمهری به یوهان زد. یوهان سر تکون داد و لپاش سرخ‌تر شد. جیمین خم شد و دست زیربغلش برد و روی میز نشوندش. وقتی یوهان دست روی شونش گذاشت تا نیفته، جیمین حس کرد پسربچه رو به روش به خودش تعلق داره. موجی از حس پدرانه بهش هجوم آورد. صورت گرد و دستای تپل یوهان، اون رو یاد بچگی خودش می‌نداخت. و همه چیزهایی که ازش محروم بود. یوهان رو میز چهار زانو نشست.
«داری پیتزا درست می‌کنی؟»

«سفارش آقای دکتر برای پسرشه.» صدای جیمین سرحال تر شد.

چشمای کنجکاو یوهان روی دستاش بالا و پایین می‌شد. صورتش از شگفتی کودکانه‌ای پر شد.

«جیمین تو نمی‌خوای زن بگیری؟»

جیمین خندید: «چرا؟»

یوهان دست به سینه شد: «من یکی رو می‌شناسم.»

«کی؟»

«خودش بیاد میگم.»

جیمین با انگشتای چربش لپش رو کشید. یوهان تمام مدتی که جیمین خمیر رو درست کرد. خوابوند. مواد رو پخت و ریخت و پنیر اضافه کرد تماشاش می‌کرد. حتی نفس هم نمی‌کشید. گاهی جیمین نگاهش می‌کرد و چشمای ریز و نگاه خاص یونگی رو می‌دید. پیتزا رو توی فر گذاشت و آهی کشید و به سمت یوهان برگشت. یوهان دست توی شیشه کره بادوم زمینی کرده بود و با اخم تهشو در می‌آورد. جیمین دستاشو شست.
«یوهان فر خاموش شد صدام کن.»

یوهان از روی میز پایین اومد و سرفه کرد.

«یوهان؟»

پسر تلو تلو خورد و سر خم کرد و نفس بلندی کشید. جیمین با هول به سمتش رفت و برش گردوند: «یوهان؟»

چشمای یوهان پر اشک بود. دهن کوچیکش برای ذره‌ای هوا باز و بسته میشد. رنگ از روی جیمین پرید. دست پشت پسر کوبید. انگشتاش نامحسوس می‌لرزید.
«چی شد؟»

Haven [Kookv, Yoonmin]Where stories live. Discover now