× عزیزم تمام شد...لازم نبود چیز زیادی ب صورتت بزنم چون پوست و صورتت خیلی زیبان...بیا بریم تا لباستو بهت بدیم و کمکت کنیم بپوشیش!
جیمین خجالت زده خندید و همراه اون دختر ب سمت راست اون اقامتگاه رفت و دعا دعا میکرد بیونگکوان دستهگلی ب اب نده!!
.
جیمین تو اون لباس اونقدر زیبا شده بود ک تمام خدمتکارا انگشت ب دهان مونده بودن!!
چون محض رضای گاااد میکاپر اصلا چیز زیادی ب صورتش نزد!!!
موهاش هم خیلی راحت حالت گرفتن!!!
و اینجاس ک انسان میگوید محض رضای فااااککک اون یه الههاسسس!!!!!!یکی از دخترا طاقت نیورد و روبه جیمین گفت. :
_ خدای من تو پسر تاجر پارکی؟؟ اینهمه زیبایی از کجاستتت؟؟ مطمعنی ک فرشته نیستی؟؟ تو واقعا زیبایی!!!
بقیه دخترا هم حرفشو تایید کردن و باعث شدن گونههای جیمین رنگ بگیره و اون دخترا دوباره قربون صدقهاش برن!!
.
وقتی سرتا پاهاش و چک کردن و از همهچیز مطمعن شدن یکی از دخترا نامجون و مینهو رو صدا زد تا بیان و جیمین و ببرن ب اقامتگاه اصلی مراسم!!
ناگفته نماند ک مینهو و نامجون وقتی جیمین و دیدن چقدر ضایعبازی دراوردن و چقدر ب وضوح ازش تعریف کردن!!
.
+ قربان...مراسم داره شروع میشه!!
خدمتکار ایم گفت و جونگکوک سرشو از داخل کتاب بیرون اورد و کتاب و گذاشت کنار و با اشارهی دست ب خدمتکار فهموند ک دونه دونه اسم همسران انتخابیش رو بخونه!!
با خوندن هر اسم از سمت خدمتکار ایم در باز میشد و شخصی ک اسمش توسط خدمتکار خونده میشد وارد اقامتگاه میشد و روبهروی پرنس رو دو زانوهاش مینشست و توری ک روی صورتش بود توسط خدمتکار ایم کنار زده میشد و صورت اون فرد برای پرنس اشکار میشد!!
پرنس ازشون سوالاتی میپرسید!
اگر اون پسر زیبا بود میپرسید : اصالتن اهل کجاس_!
اگر بدن اون پسر توجهش رو جلب میکرد میپرسید : چطور یک پسر همچین بدنی داره؟ میتونم بدونم؟_!
و اگر صداشون توجهش و جلب میکرد از اون پسر میخاست بیشتر براش حرف بزنه_!پرنس ادم خونگرمی بود...ولی ظاهر سرد-خشک-و خشنی داشت! همونطور ک میدونید اون مثل -لوسیفره-!
و اماااا....اخرین پسر....پسر تاجر پارک....شنیده بود ک اون پسر مثل یک فرشته زیباس اما نمیدونست ک قراره وقتی تور از روی صورت اون پسر برداشته شد مجذوبش بشه!:)
با سریعترین حالت ممکن از روی صندلی صلتنتیش بلند شد و با ترسی ک برای خودش هم عجیب بود ب سمت پسر قدم برداشت و بازوهای پسر و گرفت و از رو زمین بلندش کرد و ازش پرسید!. :
YOU ARE READING
If I'm with him...whatever happens...it's okay.....even if he kills my child
Actionاسم داستان : اگه با اون باشم..هر اتفاقی بیوفته..اشکال نداره..حتی اگه بچهام و بکشه!! ژانر : تاریخی(ورژن انگلیسی)، رمانتیک، کلیشهای، امپرگ،هپی اند! کاپل : کوکمین خلاصهی داستان : ⇩⇩ جونگکوک یک پرنسه بسیاااار جذابه...اما اخلاقش مثل چهرهاش جذاب نیس...