با سر درد و کمر درد شدید بیدار شد ... کمی خودش بالا اورد و سرشو تو دستاش گرفت ...
به حدی درد داشت که قابل وصف نبود ، انگار یکی داره با دریل مغزشو سوراخ میکنه ...
کمی پلک زد ودور و ورشو دید زد ... صبح شده بود؟ حتما خیلی نوشیده بود ، تاحالا این اتاقو ندیده بود .
اب دهنشو که قورت داد دهنش مزه خاصی میداد ....
سرش به عقب برگردوند و قیافه چانیول با موهای ژولیده رو دید ... کاملا برهنه بود .
نگاهی به خودش انداخت و خواست جیغی بزنه که با دستش جلو دهنشو گرفت و خودشو خفه کرد ...
هیچ یادش نمی اومد دیشب چه غلطی کرده ولی وقتی دو نفر تو یه تخت لختن چه کارایی میتونن انجام بدن ؟؟؟
گونه هاش درجا سرخ شدن ... اون تاحالا کراشش رو نبوسیده بود ولی حالا یکسره رفته بود سراغ سکس .
کمی به خودش افتخار کرد ... از خجالت داشت آب میشد . نمی دونست واکنش چانیول بعد از بیدار شدن قرار بود چی باشه ... اگه فقط بخاطر مستی باهاش خوابیده بود چی؟ حتی اینم شادش میکرد چون حداقل باهاش خوابیده بود ...
اب دهنشو به زور قورت داد و چند تیکه لباسی که رو زمین افتاده بود و جفت و جور کرد و از در خارج شد . نمی دونست باید منتظر باشه چانیول بیدار شه یا نه ولی الان تنها می خواست از بیشرمی خودش آب شه بره تو زمین .
توی بار کت و پیراهن خودشو پیدا کرد و اونا رو تنش کرد .
پولاش و گوشیش هنوز سر جاشون بودن ...
چندتا اسکناس و یه سری انعام روی میز گذاشت و خارج شد . می خواست به ناکجا اباد فرار کنه . واقعا نمی دونست چطوری قراره دوباره با چانیول چشم تو چشم بشه ...
.
.
.
.
.
.
با کلی گیجی و منگی بالاخره خودشو از اون بار دربه دری کشوند بیرون و رفت سر کار . مجبور بود یه سر بره عمارت و دوش بگیره چون تمام تنش عرقی و چسبونکی بود ...حتی انگشتاش .
بعد رسیدنش به طبقه پنجم که طبقه اخر و دفتر رئیس بود احترام گذاشت و وارد شد .
_ ببخشید رئیس ... خواب موندم
هیونجین که داشت از روی میز جو شیرینی می خورد پخی از خنده کرد و گفت : مطمئنی خواب موندی و با یکی نخوابیدی؟؟؟
چانیول صورتش رفت تو هم چون دقیق منظور هیونجین و نمی فهمید ...
چیزی از دیشب یادش نبود . تا اونجا که می دونست داشت مینوشیو مینوشید و مینوشید ...
تهیونگ پوزخندی زد :آقا اصلا یادش نیست ... مدرک رو کن مدرک !
هیونجین به مبل وسط دفتر اشاره کرد و سه نفری روش نشستن .
بعد گوشیشو در اورد و ویدیو روپلی کرد .
چان اولش تشخیص نداد ادامای تو ویدیو کین ولی بعد اینکه دوربین رو چهرشون زوم شد کاملا همه چیز واضح بود .
بکهیون داشت چانیول و میبوسید .
حتی از توی ویدیو هم میشد گفت که هردو مثل چی مست بود ...
BẠN ĐANG ĐỌC
𝕟𝕠𝕥 𝕝𝕠𝕧𝕖 𝕟𝕖𝕧𝕖𝕣 𝕨𝕚𝕝𝕝 𝕓𝕖|ᴠᴋᴏᴏᴋ
Fanfictionتقصیر تهیونگ نبود ... همیشه بهش گفتن :«یبار که باهاش بخوابی دلتو میزنه و میندازیش دور،خودتو درگیرش نکن.» اما چرا پس هر روز صبح الطلوع از خوابش میزد تا از فاصله دور فقط چهره پسر رو دم مدرسه ببینه؟ مگه قرار نبود زود دلشو بزنه؟ چش شده بود؟ __________...
