تهیونگ با دیدن جیمین که تیپ رسمی زده بود و داشت جلوی آینه موهاشو مرتب میکرد پرسید
_جایی میخوای بری؟فکر کردم امروز رو بیکاری: میرم شرکت
_ اوه بس کن میخوای خودتو با کار کردن بکشی؟امروز رو خونه بمون
:تو شرکت کار مهمی نیست فقط میخوام با دونسنگت کمی تنهایی وقت بگذرونی
_ ممنون ولی فکر کنم بهتره سه تایی وقت بگذرونیم اینجوری کوک هم باتو بیشتر آشنا میشه
:نمیدونم نمیخوام معذب باشه
_هی اینجوری نباش احساس میکنم اونیکه راحت نیس تویی
:نه نه اصلا اینطوری نیست من مشکلی ندارم تو که منو میشناسی آدم خجالتی نیستم
_پس بریم بیرون؟
جیمین که بلاخره کارش با موهاش تموم شده بود رو کاناپه یکنفره نشست :الان ؟
تهیونگ به ساعت مچیش نگاهی کرد _نه حقیقتا الان بهتره فکر ناهار باشی:من؟
_من صبحونه رو درست کردم
:واقعا خسته نباشی
_به هر حال که نوبته توی چیم
جیمین در حالی توی گوشیش دنبال شماره رستوران میگشت گفت
:من چه فکری کردم که باهات دوست شدم واقعا..........
جونگکوک توی اتاقش پشت میز نشسته بود و با لب تاپ گیم باحالی رو که تازه پیدا کرده بود بازی میکرد و سعی میکرد به چیز دیگه ای فکر نکنه
_کووووک پاشو بیا ناهار بخوریم
داد زد تا صداش به تهیونگ برسه
+باشهو دوباره حواسشو به بازی داد
در اتاقش باز شد
_داری چیکار میکنی یه ربع پیش بهت گفتم بیا ناهار
+شما بخورید این مرحله رو رد کنم میخورم
تهیونگ دکمه اف لبتاپ رو زد
+یااااا چرا خاموشش کردی
_پاشو بیا جیمین منتظره
چشماشو با حرص گردوند و بلند شد
..........
به جونگکوک که داشت با غذاش بازی میکرد نگاهی انداخت و سعی کرد باهاش ارتباط بگیره
:راستی جونگکوکشی رشتت چی بود
+ مهندسی الکترونیک
:اها این خیلی خوبه قصد نداری ادامه بدی؟
+فعلا نه
تهیونگ گفت_پس میخوای چیکار کنی
+میخوام دنبال کار بگردم
:جایی هست که بخوای کار کنی
+قبل اینکه بیام مدارکم رو برای چندتا کارخونه فرستادم گفتن خبر میدن
:خوبه موفق باشی
+ ممنون
.........
بعد ناهار سه تایی جلوی تلویزیون نشسته بودن
_نظرتون با یه دست گیم چیه؟
کوک که واقعا حوصلش سر رفته بود خوبه ای گفت
:آره منم هستم
_ هر کی باخت ما رو امشب بار مهمون میکنه
:ته تو همیشه خودت شرط میزاری و خودت میبازی
_من که بازی نمیکنم شما دوتا رو میگم
:باشه خوبه. جونگکوکشی میخواد مهمونمون کنه
جونگکوک پوزخندی زد
+اینطوری فکر میکنی جیمینشی ؟_ جیمینا کارت ساختس اون تو گیم همیشه اوله
: پس بیا انجامش بدیم
_کدومو بزارم؟
:اجازه بده دونسنگمون انتخاب کنه
+من همیشه به پیرا احترام میزارم جیمین شی
جیمین خنده کوتاهی کرد و Forza Motor Sport 7 رو انتخاب کرد
بازی با کل کل هاشون شروع شد
+جیمین شی فکر نمیکنی بهتره راه رو برا جوونترا باز کنی
: یعنی باید بهت آسون بگیرم تا بتونی ازم ببری؟ خودت تلاش کن راه رو باز کنی جونگکوک شی
+میبینم که عقب افتادی اجوشی
:صبر کن آخر بازی مشخص میشه
+اولشو دیدیم
_حواست کجاس جیمین زود باش
+تو هیونگ منی واقعا؟
_تنها کسی که فکر میکردم بتونه شکستت بده جیمین بود میخواستم انتقام بگیرم
و همون لحظه بازی تموم شد
_و دیدی که کسی نمیتونه منو شکست بده
:میدونی که چون بار اولته بهت آسون گرفتم
+اوه باشه جیمین شی
_چیم پاشو که میخوام ورشکست کنم
:ولی من فقط کوک رو مهمون میکنم توکه کاری نکردی
_یاااااا تو نمیتونی زیر حرفت بزنی
:باشه میرم آماده شم
........
_اوووووووو امشب جیمین میخواد کشتار به راه بندازه
به جیمین که از اتاقش بیرون اومده بود نگاه کرد و پیش خودش اعتراف کرد که اون واقعا خوب شده
:من با شما دو تا نمیام .شما نمیزارید من دیده بشم
_تو خیلی خوشگل شدی پسر
: یااااا نباید بگی خوشگل
_ولی خوشگل شدی فک کنم برات گی شدم
جیمین خنده بلندی کرد و محکم به بازوی تهیونگ زد
تهیونگ هم خندید اما با دیدن صورت گرفته کوک فهمید حرف درستی نزده