Part_5

132 15 0
                                    

4ساعت بعد
Jungkook pov
از سکسی که داشتیم بدنم خیلی درد میکرد ته هنوز بغلم کرده بوده هنوزم بوی الکل میداد اگه بیدار میشد واکنشش چی بود ازم متنفر میشد؟لبخند غمگینی بهش زدم از بغل گرمش اومدم بیرون و رفتم سمت اتاقم واقعا این چند ساعت همه چی خیلی یهویی گذشت تهیونگم بهم اعتراف کرد و خب یه جورایی منم اعتراف کردم من دوسش دارم یعنی فقط دوسش دارم فکر نمی‌کنم اونقدرام مهم باشه

فردا صبح

الان صبح شده باید برم تهیونگو ببینم شت واقعا دلم نمیخواد راجبش حرف بزنم امیدوارم فقط یادش نیاد امکان نداره حرفایی که زده واقعی باشه او‌‌‌ن...اون فقط مست بوده تو افکارم غرق شده بودم که تقه ای به در خورد فاک فاکککک تهیونگهههه الا چجوری باید رفتار کنم فقط به روی خودم نیارم یاا...یا باید راجبش حرف بزنیم فاککککک چرا اینکارو کردم اخههه شتتتت اصننن من حتی مطمئن نیستم دوستش دارم
_کوکی
شت شتتتت چرا منو اینجوری صدا کرد ودففف
+ام بلهههه
_بیام تو
+بیا
_باید حرف بزنیم..امم خب راجب دیروز
شت شتتتت لعنتیی من نمیخواممم نمیشه فقط خفه شیی من یه غلطی کردمممم
_من پشیمون نیستم....
پشیمون نیست.....هاننننننن ار یو فاکینگ کیدینگ میی چیییی میگیی واتتتتتت پشیمون نیس یعنی چی اصنن
_یعنی...جونگکوکا من دوست دارم...از دیروزم پشیمون نیستم
+منم...هیونگ
الان چی گفتممممم صب کن صبر کن من حتی مطمئن نیستم دوستش دارمم
+یعنی اینکه.....
+چرا مث بز نگام میکنی
_کیوتی....
_دوستت دارم جونگکوکم
الا بهم گفت جونگکوکم فاکککککک من چرا اینجوری شدم چرا قلبم داره تند میزنه
+منم...
+منم ...دوستت دارم
خفه شو جونگکوک چی میگیری فاکینگ بهت میگم مطمئن نیستممم آره شاید دوستش داشته باشم‌....
دستاشو باز کرد به آغوش گرمش دعوتم کرد تو اون لحظه مغزم قفل کرده بود فقط تصمیم گرفتم منم برم بغلش کنم رفتم سمتش دستاشو دور بدنم حلقه کرد حس خوبی داشت بغلش بهم احساس آرامش میداد احساس می‌کردم دیگه از چیزی نمی‌ترسم
+بغلت بهم احساس آرامش میده
_گشنت نیست
+یااا خیلی بی احساسی
فاک تازه فهمیدم چقدر عاشق خنده های مستطیلش شدم حالا تازه همه چیو فهمیدم من بدون اون نمیتونم من بدون بغل گرمش بدون لبخندش بدون تمام رفتارش حرفاش نمیتونم شاید این عشقه؟

5ساعت بعد

اگه من مامورئتم تموم شه بعدش چی میشه باید از پیش تهیونگم برم
+تهی....تهیونگ
جرات پرسیدنش نداشتم نمیخواستم بدونم
+هیچی
+بغل
لبخندی زد و به سمتم اومد خودمو تو بغلش پرت کردم بغل هیونگم ،عطر تنشو به ریه هام فرستادم و لبخندی زدم شاید بعد مدتها بلاخره خوشحال بودم

____________

باورم نمیشه به شرط ووت رسید/:
واسه پارت بعد 5تا ووت 3تا کامنت<<:

Love In Another WorldWhere stories live. Discover now