🌻A memorable scent🌻

642 191 64
                                    

🌻 رایحه ای به یاد ماندنی 🌻

🌻Part 4🌻

بارون صبح گاهی به حیاط گل کاری شده جئون ها طراوت زیادی بخشیده

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

بارون صبح گاهی به حیاط گل کاری شده جئون ها طراوت زیادی بخشیده .

گل های زد و صورتی حسابی حسابی سر حال بنظر میان ، درست مثل سو (مادر کوک) .

زن امگا حتی فکرش رو هم نمی‌کرد اولین کسی که امروز زنگ در خونش رو به صدا در بیاره تنها پسرش باشه .

امگا با دیدن پسر کوچولوی عزیزش با صورت داغون پشت در خونش حسابی جا می خوره .

ولی قبل از هر چیزی اون رو محکم‌ بغل می گيره .

دلش حسابی برای آلفا کوچولوش تنگ شده .

بعد از یه بغل طولانی .

سو پسرش رو به داخل زيباترين خونه شهر پرپل هدایت می کنه .

پسرش رو تا پذیرایی هم راهی می کنه .

جایی که جونگ (پدر کوک) پاهاش رو روی هم انداخت و درحال تماشای تلویزیون .

امگا میره تا جعبه کمک های اولیه رو بياره و پدر و پسر رو تنها ميذاره .

جونگکوک درحالی که توی ورودي پذرایی ایستاده به آرومی سلام می کنه .

_" سلام پدر "

صداش مثل یه زمزمه به گوش می‌رسه .

جونگکوک تا قبل از ترک کردن شهر کار های زیادی برای جلب رضایت پدرش کرده .

ولی بنظر نمیاد شهر دار جئون هرگز از پسرش راضي بوده باشه .

ولی بنظر نمیاد شهر دار جئون هرگز از پسرش راضي بوده باشه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
for staying by your sideWhere stories live. Discover now