🥢✨ | اینطور نیست

200 56 90
                                    

- خسته نباشید

با صدای سر آشپز جمعیت داخل آشپزخونه آه ناهماهنگ خسته ای کشیدن و با نواهای ارومی به هم خسته نباشید میگفتن .

کسی اهمیتی به خروج سر آشپز اهمیتی نداد و همه خسته شروع به جمع کردن کلی میز ها کردن . اما برای زودتر جمع کردن آشپزخونه از همون لحظه شستن ظرفها و تابه ها رو شروع کرده بود و کسی بجز سلین حوصله نداشت به حرف های همیشگی لوندرا گوش بده

انگار که جمع و جور کردن برای رفتن به خونه کم کم بخواد بهشون انرژی بده ، همهمه توی آشپزخونه در حین حاضر شدن بیشتر شد و افراد طبق معمول شروع به بحث برای انتخاب مسیر کردن .

~ تو نمیای ؟

هاکل پرسید و زین لبخند خسته ای زد : الان خیلی خسته ام . یکم دیگه حاضر میشم

~ با ما میای یا اما ؟ اگه بخوای صبر می کنیم برات ‌...

هاکل با امید بیشتری پرسید و زین ته دلش ناراحت شد که قراره ذوق پسر رو کور کنه  : با اما بر میگردم و اگه نشد .. شاید تنها . امشب واقعا رو مود نیستم

هاکل سری تکون داد و لبخند کمرنگی زد : اشکالی نداره .. دفعه بعد شاید

زین تشکر ارومی کرد و بعد از خداحافظی کوتاهی ، هاکل‌ خودش رو روی جین ولو کرد تا دم در همراهیش کنه

• این کوفتی رو از تو یاد گرفته لوندرا ! وگرنه آشپز میز سوم ، هاکل کانتل و هیچ شخص دیگه داخل این آشپزخونه بجز تو عادت نداره خودشو ولو کنه روی چیزی یا کسی

نانا با صدای بلندی غرغر کرد تا صداش به لوندرا برسه . با ندیدن واکنشی از پسر زیر میز رفته چشمی چرخوند و زیر لب درباره بی مسئولیتی لوندرا هم غرغر کرد

× تو همین الان با صدای بلند ادای آشپز اولو دراوردی ! پسر خیلی جرعت داری !

جیمز هیجان زده گفت و نانا چشمی چرخوند : هر چی . پیمنتل با سر آشپز رفت بیرون . فک نکنم بشنوه ....

× اگه شنید چی ؟

• شنید که شنید . نهایتا اخراج میشم دیگه !

نانا با اعصابی خورد تر گفت و جیمز اوهی کشید . نانا خیلی خسته بود و انگار همچنان نتونسته بود با اخراج آشپز سابق آشپزخونه کنار بیاد

× طوری رفتار نکن انگار اخراج قبلی تقصیر پیمنتل بوده ..

• طوری رفتار میکنم که واضح باشه اون تنها عضو نچسب آشپزخونه ست

نانا جمله جیمز رو قطع کرد و جیمز با چشمای گرد شده به دختر نگاه کرد

× درسته که باهامون خیلی گرم نمیگیره ولی اونقدرم دور نیست ! به نظر من پسر کول و خوبیه اینطوری راجع بهش حرف نزن ...

جیمز با ناراحتی غر زد و نانا ابروهاش رو بالا انداخت

• نگفتم ادم بدیه ! به شخصه نه تنها ازش بدی ای ندیدم بلکه خیلی جاها کمکم کرده مخصوصا موقع استخدام و دوره آموزشم . ولی خب .. اجازه دارم بهش مشکوک شم ..

ZettellA ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈWhere stories live. Discover now