-Taehyun 'Flashback '17 Nov 2018-
درحالی که دستامو توی جیب ژاکتم فرو برده بودم، همزمان با نگاهی که به انتهای کوچه انداختم، از شدت سرما روی پاهام جا به جا شدم بلکه کمی گرم بشم.
در تلاش این که شک درونم رو نادیده بگیرم، به اون نامه فکر می کردم.
اون هدفی رو ملکه ذهنم کرده بودم که امید داشتم من رو از گذشته با خبر کنه.
می خواستم خانواده ام و همچنین دلیلی که بخاطرش به پرورشگاه سپرده شدم رو پیدا کنم و همچنین، ابهام اون نامه رو از بین ببرم.
تاریخِ بلیط یک طرفه قطاری که برای رفتن به سئول گرفته بودم، برای فرداشب بود.
دو هفته ای می شد که سعی داشتم از بومگیو دور بمونم تا بتونم با افکارم خلوت کنم و موقعیت و احتمالات رو بسنجم.
برای همه چیز یه برنامه ای ریخته بودم و آماده بودم ولی بومگیو...
چطور باید بهش بگم باید جدا بشیم؟ و چجوری باید ازش دل بکنم درحالی که بیشتر از هر آدمی توی زندگیم بهش عشق میورزم؟همون لحظه حرکتی رو از گوشه چشم دیدم و وقتی سرمو برگردوندم، چشمم به بومگیو افتاد که خوش خوشک به سمتم قدم برمی داشت و نزدیک می شد.
وقتی سرش رو بالا گرفت لبخند دندون نمایی زد و به قدم زدنش سرعت بخشید.
دستشو از توی جیب هودیـش بیرون کشید و بالای سرش تکون داد و همزمان، با صدای بلندی گفت: دلم برات تنگ شده بود!
به هوای از بین بردن بغضم، بزاق دهنمو قورت دادم و بدون این که چیزی بگم، نگاهمو گرفتم.
همونطور که حدس زده بودم، با دوباره دیدنش، چیزی از درون به قلبم چنگ انداخت با این حال بازم سعی کردم احساساتم رو جایی دور از مغزم دفن کنم.
فقط به زمان بسپر. همه چیز رو به زمان بسپر.
طولی نکشید که رسید و وقتی رو به روم می ایستاد، بدون حذف اون لبخند گفت: انگار یه ماهه ندیدمت.
و سرشو کمی توی صورتم خم کرد و نگاهی به چشمام انداخت.
انگار متوجه شده بود که دارم از چشم تو چشم شدن باهاش طفره میرم.
نگاهمو که به چشماش دادم، قلبم به تپش افتاد.
بینی ـش از سرما قرمز شده بود و تنفسش تبدیل به بخار می شد.درحالی که چشمام رو دقیق آنالیز می کرد، گفت: چند روز پیش اومدم یتیم خونه و آجوما گفت سرما خوردی. ولی آجوما اصلا دروغگوی خوبی نیست.
تک خنده ای کرد و چند لحظه به سکوتم گوش داد.
نمی دونستم چطور باید حرفش رو پیش بکشم... دلم داشت پر می کشید که بغلش کنم ولی باید جلوی خودم رو می گرفتم وگرنه عمرا می تونستم دل بکنم و برم.
YOU ARE READING
Collapse
Fanfiction" فرصت دوباره دادن به آدما، مثل این میمونه که گلوله دوباره بهشون بدی چون قبلی خطا رفت! Couple : TAEGYU Writer : Dan " Criminal, Romance, Mystery, Smut ___ قابل توجه! عکس کارکترهای داستان روی هدر پارت اول قرار گرفت.