+حواست باشه تصادف نکنی!
جِی در جواب جیمین دستی تکون داد و با برداشتن کوله سفید رنگش که با کفشها و شلوار سفیدی که به تن داشت، ست شده بود، از خونه خارج شد و با فشردن دکمه آسانسور منتظر رسیدنش موند.
بعد از وارد شدن به اتاقک آسانسور دکمه پارکینگ رو فشرد و منتظر رسیدن آسانسور به پارکینگ شد.
چند لحظه بعد، در حالی که سوار موتورش بود، مسیر دانشگاه رو پیش گرفت.
چند دقیقه بعد به دانشگاه رسیده و توی کلاس منتظر دراومدن استادشون بود..
***
جِی بر خلاف برادر بزرگترش جیمین که توی رشته هنر تحصیل میکرد، رشته آیتی(information technology) رو برای ادامه تحصیلش انتخاب کرده بود و با عشق و علاقه زیاد سر تمامی کلاسها حاضر میشد و با دقت به حرفهایی که از دهان استادها بیرون میاومد گوش میسپرد.
حالا سر یکی از کلاسهای برنامه نویسیش، پشت سیستمش نشسته بود و فعالیتی که استاد بهشون داده بود رو حل میکرد.
استادشون مردی جوان، مهربون و جذاب بود که حتی میتونست موجود توی شلوار پسرهارو هم تکون بده!
البته که جِی هم از این قاعده مستثنی نبود.-XD-
با اخمهایی درهم که حاصل تمرکز زیادش روی قطعه کدی که داشت تستش میکرد، ماوس رو تند تند تکون میداد و دکمههای کیبورد رو میفشرد.
کمی بعد،وقتی تونست مسئلهای که استاد بهشون داده بود رو حل کنه، دستش رو بالا برد و استاد جوانشون رو صدا کرد:
-استاد جئون؟ من انجامش دادم!مرد جوان نگاهی به شاگردش انداخت و با زدن لبخندی گفت:
_الان میام جِی.جِی هم در جواب، لبخندی زد و سری تکون داد.
با بلند شدن صدای نوتیفیکیشن گوشیش که مخصوص پیامهای جیمین بود، گوشی رو برداشت و بعد از باز کردن قفلش، صفحه چتش با جیمین رو باز کرد.روی ویدیو زد تا دانلود بشه، وقتی خواست شروع به خوندن کپشن بکنه، استادشون سر رسید و جِی بدون خاموش کردن صفحه گوشیش مجبور شد شروع به توضیح دادن اینکه چطور مسئله رو حل کرده به استادش بکنه.
چند لحظه از شروع صحبتهاش نگذشته بود که تایم کلاس به اتمام رسید و بچهها شروع به جمع کردن وسایلشون کردن.
استادشون به جِی اطمینان داد که راه حلش درست بوده و نمرهی فعالیتش رو توی دفترش ثبت میکنه.
بعد از خروج آخرین دانشجو از اتاق، جِی بعد از خاموش کردن سیستم، کولهاش رو برداشت و با برداشتن گوشیش به یکی از میزها تکیه کرد.
روی ویدیو ضربهای زد و منتظر پخش شدنش موند.
لحظه بعد نفسهای جِی توی سینهاش حبس شد و صدای پوزخند استاد جوانشون گوشهاش رو کر کرد..
![](https://img.wattpad.com/cover/343817143-288-k360927.jpg)
YOU ARE READING
Seductive Brothers
Short Storyاین داستان یه مولتی شات در حد شش پارتیه، محارم و همینطور تریسامه اگر این ژانر رو دوست ندارید حتی سعی نکنید که بوک رو باز کنید. -------------- -جیمییین!! جیمین بیدار شو بستهمون اومدهه! با شدت خودش رو روی تخت کینگ سایزشون پرت کرد و با ذوق شروع به باز...