1. Part

271 20 0
                                    

.
.
-ولش کن جونگکوک ! کل کل نکن باهاش . میدونی مغزش معیوبه . روانیه بابا .
-هر مشکلی داره واسه خودش ! حق نداره نزدیک سوجین بشه . اونم وقتی با می‌یون تو رابطه‌اس ‌!
-بابا نمیشناسیش مگه ؟ تنها کسی که میتونه این چشم چرونیای سگی رو تحمل کنه همین می‌یونه .
-هر غلطی میخواد بکنه ‌ولی از سوجین دور بمونه ! اونم حالا که بالاخره میخوام یه حرکتی بزنم . راستی جیمین ! با سانا یه صحبتی بکن، یه برنامه بریزه باهم چهارتایی بریم بیرون . چهارتاییاااااا , نه شش تایی !
-اوکی ، حالا جدی جدی تصمیم‌ گرفتی با سوجین صحبت کنی ؟
-آره دیگه . یکمم صبر کنم تهیونگ گوه میزنه به همه چی ! واقعا در تعجبم از می‌یون. چجوری تحمل میکنه این عوضی رو .
-تهیونگ از وقتی با می‌یونه زیادم کاری نکرده . فقط نمیدونم چرا قفلِ سوجین شده . اونم دوست صمیمی و خونه یکیه می‌یونه آخه . اَه ! به جهنم بابا . پاشو بریم هیونگ منتظره ..
.
.
.
جونگکوک پس از مدتها از یکی خوشش اومده بودو اصلا دلش نمیخواست اونو تقدیم کسی بکنه که با صمیمی ترین دوستش در رابطه‌اس .

خب یکم گیج کننده‌اس ! یه توضیحی باید بدم انگار ..

سوجین ، می‌یون و سانا سه تا دوست و همخونه هستن که صمیمیتشون تو دانشگاه زبان زده . همه جا باهمن و البته ناگفته نماند ، سه‌تاشونم از دخترای تاپ دانشگاهن .

می‌یون از اولین روز که وارد دانشگاه شد رو تهیونگ کراش زده بود ، پسری که هیچی واسش مهم نیس ... با هر دختری که جلوش سبز بشه یکی دو روز میگرده و ولش میکنه .

زمزمه هایی هم در مورد این هست که تهیونگ یه مریضی روانی خفیفی هم داره که هیچکس از صحت مطلب اطلاعی نداره !

بله ، داشتم میگفتم ! می‌یون بعد کلی تلاش و آویزون شدن ،بعد چندین سال ، تونست تهیونگ رو مجبور کنه که ببرتش سر قرار . خب الان با توجه با روابط تیره و تار تهیونگ ، میشد گفت این طولانی ترین رابطه‌اشه . یعنی حدود سه ماه !

تهیونگ با جونگکوک و جیمین هم دانشگاهیه ، تو یه رشته درس میخونن ولی چون یک ترم مشروط شده ، یک ترم ازشون عقبتره .

رابطه ی دوستی و صمیمیتی ندارن ولی چون دوست دختر تهیونگ و جیمین با هم دوستن ، و جیمین با جونگکوک صمیمیمه ، خیلی وقتا اجباراً باهمن .

جیمین از ترم اول ،عاشق سانا شد و خوشبختانه علاقه‌اش متقابل بود و رابطه‌‌شون رو شروع کردن و تا الان که ترم پنجم هستن ادامه داره و حتی گاها بحث ازدواجشون هم پیش کشیده میشه .

و اما جونگکوک ! کلا تو فاز عشق ‌و عاشقی نیست . اولای دانشگاه با یکی قرار میذاشت ولی دوتاشونم با همدیگه حال نکردن و بعد دو هفته جدا شدن .

اما الان با تلاشهای شبانه روزی جیمین و سانا ، بعد پنج ترم ، حس میکنه از سوجین خوشش میاد . اما این اواخر موضوعی هست که خیلی رو اعصابشه ، اونم رفتارای عجیب تهیونگه !

تهیونگ با اینکه با می‌یونه ، ولی علنا داره با سوجین لاس میزنه ! حالا اونطوریم نیس که از سوجین روی خوش ببینه ، ولی بازم دست بردار نیست .

برای همین هم این چند مدته دو تا پسر ، همش درگیر کل کل و تیکه پرانی ولجبازین . ولی خب این تهیونگه که همیشه برنده این جنگ اعصابه !
.
.
.
قرار شبانه ترتیب داده شده بود و بعد خوردن کلی غذا و نوشیدنی ، الان سانا با چشماش سعی میکرد به جیمین بفهمونه که جونگکوک و سوجین رو تنها بذارن .

-جیمین ! عه ! با توام آخه !
-خب چی میگی یه ساعته چشم و ابروتو کج میکنی ؟ درست حسابی حرفتو بزن .
-میگم پاشو بریم خب ‌.
-بابا آخه .. اووووووو ! آهاااااان ! آره پاشو بریم ، آره !
-چه خبره اینجا ؟

سوجین با سردرگمی پرسید .

-چیزه ، ما میریم دیگه. کار پیش اومده باید بریم یعنی .

جیمین گفت و چشمک مشکوکی به جونگکوک زد . جونگکوک که میدونست جریان چیه خنده بیصدایی کرد و سرشو پایین انداخت .

خلاصه جیمین و سانا رفتن . سوجین که هنوز گیج ماجرا بود نگاه سوالیشو به جونگکوک دوخت .

-امممم .. بخاطر ما رفتن .. یعنی .. من !
-چرا ؟
-چون میخوام باهات خصوصی صحبت کنم .
-در مورد چی ؟
-سوجینا ! من زیاد بلد نیستم حرفای رمانتیک بزنم ، یعنی .. میخوام که باهام قرار بذاری .. یعنی اگه تو هم بخوای .
-جونگکوک من .. واقعا انتظارشو نداشتم .. خب ..

-سلام !

خب این خیلی یهویی بود ! هیچکدوم انتظار تهیونگ رو نداشتن .
.
.
⊳⊲⊳⊲⊳⊲⊳⊲⊳⊲⊳⊲⊳⊲⊳⊲⊳⊲⊳⊲⊳⊲⊳⊲⊳⊲
.
اینم پارت اول خدمت شما 🙏💜

| without me ❄ بدون من |Where stories live. Discover now