┨Chapter 40├

115 34 18
                                    

سلام به همگی. امیدوارم حالتون خوب باشه.
این پارت با شرایط خاصی نوشته شد پس برای آپ پارت بعدی هم شرایط خاصی احتیاجه. تا نظرات به دستم نرسه چند پارت آخرو نمیذارم. چون حدودا کمتر از پنج پارت باقی مونده. پس سعی کنین یکم انرژی بدین بلکه بتونم تمومش کنم.

Respina

______________________________________

- حتی تو هم نمیدونی ممکنه کجا باشه؟

جین یونگ در جواب چان سرش رو به دو طرفش تکون داد و صورتش رو توی هم کشید. وقتی از چانیول شنید جونگین زنده است و تمام مراسم و اتفاقات یه نمایش بودن، از خوشحالی یه جا بند نبود؛ اما گوشه‌ای از ذهنش به این فکر می‌کرد که وقتی بتا رو پیدا کنه چطور گوشش رو بخاطر پنهان‌کاری بپیچونه!

چانیول دست به کمر ایستاد و نگاهش رو اطرافش چرخوند.

- حالا از کجا پیداش کنیم؟

- هیچ جایی مد نظرم نیست که دنبالش بگردیم. اون حتما وقتی دیده رهبر نرفته سراغش خودش رو مخفی کرده؛ اما کجا و چطوری؟

چانیول بازدمش رو بیرون فرستاد. نمی‌تونست به سادگی از خواسته بکهیون بگذره. باید هر جوری شده بود جونگین رو پیدا می‌کرد.

- همه‌ی بتاها تا این حد دردسرسازن!

نیم‌نگاهی به جین یونگ انداخت و پسر با چونه کج براش پشت چشم نازک کرد.

- منظورت من بودم؟

آلفا شونه‌هاش رو بالا انداخت و با لحن حرص‌درآری گفت:

- می‌تونی به خودت بگیری.

بتا زبونش رو لابه‌لای دندون‌هاش برد و با فشاری که بهش وارد شده بود عصبی خندید.

- اگه دردسرسازم چرا نرفتی سراغ بقیه افرادت و اومدی پیش من؟

- چون تو تنها دوست جونگینی و احتمال دادم بدونی کجا پنهون میشه.

- نخیر نمی‌دونم... حالا میتونم برم پی کارم؟
آلفا به صورت تو هم رفته جین‌یونگ خندید و بدون حرف انگشت‌هاش رو توی موهای پسر برد و بهمشون ریخت.

- نکن.

با تشر سرش رو عقب کشید و باعث شد چانیول بیشتر بخنده.

- جین یونگ

- هوم؟

- جونگین قبلا تو ایل لوپو زند‌گی می‌کرده. لابد یه خونه‌ای داشته مگه نه؟ تو میدونی چه خانواده‌ای داشته؟ ثروتمند بودن یا...

پسر با یادآوری چیزی با عجله زمزمه کرد:

- یادمه بهم گفت یه خونه قدیمی و خوشگل تو جنگل دارن و البته یه خونه هم توی لومانو داره. اما راجع به وضعیت مالیش چیزی نمیدونم. چرا همچین موضوعی مهمه؟

"Metanoia" [Complete]Where stories live. Discover now