بچه ها قبل خوندن پارت به این موضوع توجه کنین این فیکشن نه پدوفیلیه نه کودک آزاریه نه تجاوز داره نه چیزی
حتی یکذره هم ربطی به رمان اصلی لولیتا نداره
پس بچه ها اگه فکر میکنین بازم باهاش مشکلی دارید فقط برید و صفحه رو ببندید.
من حتی پایین استوری هم زدم mature پس مخاطب های داستان میدونن با چه چیز هایی طرفن
هر چند که این فیک در برابر فیک های مامی کینک و ددی کینک و فلان فلانی که میخونین چیزی نیست ولی خب فقط خواستم یبار دیگه این موضوع رو بهتون بگم
اگه فکر میکنید تاثیر روتون میذاره فقط صفحه رو ببنید.
دوستتون دارم و امیدوارم پارت جدید رو دوست بدارید🩵_____________________
"لولیتا!!!"
زن جوون دوباره با استرس صداش کرد.حتی یک نشونه هم ازش در اون نزدیکی نبود.
به سرعت مضطرب شد چون فقط یه سری زن و چندتا بچه رو از دور تشخیص داد.
شروع به شنا کردن در عمق آب کرد.
میتوانست احساس کنه که پهلو هاش در حال خیس شدنه.
ناگهان احساس کرد که یک جفت بازو دور گردنش از پشت حلقه شد.
"گرفتمتتت."
جنی کنار گوشش زمزمه کرد و باعث شد لرزی از ستون فقرات زن بخاطر برخورد نفس های گرمش به پوست گردنش عبور کنه.لیسا بلافاصله تعادلش رو از دست داد و باعث شد به شدت توی آب بیفته.
جنیی در حالی که با اون توی آب افتاده بود شروع به بلند خندیدن کرد.
لیسا خودش رو از آب بیرون کشید و دوباره به سمت دخترک برگشت.
"لولیتا! منو نگران کردی!!!"
جنی به خنده اش ادامه داد.
موهای قهوه ایش خیس شدهاش و باعث شده بودند چشم های کشیده و گربه ایش معلوم نباشند.
لیسا نمیتوانست جلوی کش اومدن لب هاش برای یک لبخند بزرگ رو بگیره.
لیسا ناگهان مقدار زیادی آب به سمت جنی پاشید که باعث شد خنده اون به سرعت از بین بره.
لولیتا کوچولو بلافاصله با پاشیدن آب بیشتر به سمت همسایهی جوون تلافی کرد.
و این شروع یه آب بازی پر از شیطنت میون خنده های از سر هیجان و خوشحالی جنی و لبخند های بی وقفهی لیسا بود.
جنی دوباره تعادلش رو به خاطر برخورد موج های قویتر به جفتشون از دست داد و باعث شد که به کمر لیسا چنگ بزنه و باعث شد دوباره هر دو بیفتند.
چشم هاش رو باز کرد به صورت لیسا و در آخر لب های قلوهایش خیره شد.
لیسا کمر دختر رو محکم گرفته بود و باعث به هم چسبیدن بدن هاشون شده بود.
![](https://img.wattpad.com/cover/214780811-288-k347579.jpg)
YOU ARE READING
𝑳𝒐𝒍𝒊𝒕𝒂 | 𝑱𝒆𝒏𝒍𝒊𝒔𝒂
Romanceلولیتا؛ نور زندگی من، آتش اندام جنسی من، گناه من، روح من، لو-لی-تا؛ نوک زبان در یک سفر سه گامی، از کام دهان به سمت پایین میاد و در قدم سومش، به پشت دندون ضربه میزنه. لو.لی.تا.