✤part 1:کوکی‌های من کو؟ ✤

3K 400 103
                                    

تا نیمه‌های شب، سخت مشغول ورزش بود. در حین ورزش با دردی که توی عضلات پشت کتفش پیچید، آهی کشید و دست از مشت زدن به کیسه بوکس روبه‌روش برداشت.

با نفس‌های تند و پی‌درپی‌ای که می‌کشید، دستکش‌هاش رو درآورد، چتری‌های خیسش رو به عقب هل داد و لب‌های خشکش رو لیسید.
روی زمین نشست، بطری آب رو برداشت و یک نفس سرکشید.

_ لعنت به مسابقه‌تون، آه...

بریده بریده غر زد، از پشت روی زمین ولو شد و مثل ستاره دریایی پخش زمین شد.
با زنگ خوردن گوشیش، به چرت ۱۵ دقیقه‌اش پایان داد و نیم‌خیز شد.

_ بله هیونگ؟

"محض رضای خدا کوک! فقط یک‌بار سلام بده و بذار من اگه قراره جوون مرگ بشم، لااقل ناکام نمیرم."

جونگ‌کوک با چشم‌های بسته خنده‌ای کرد و لب زد:
_ سلام، بله هیونگ؟

یونگی پشت خط آهی کشید و جونگ‌کوک خوب می‌دونست که الان داره شقیقه‌هاش رو می‌ماله.

"زنگ زدم بگم که مسابقه دو روز زودتر افتاده و با این حساب، تو پس‌فردا مسابقه داری. "

_چی؟!

جونگ‌کوک که کل خستگی و خواب از سرش پریده بود، با وحشت داد زد و به قیافه‌ی بهت زده‌ی خودش از آینه روبه‌روش خیره شد.

"زهرم ترکید مرتیکه چرا نعره می‌کشی؟!
تو مگه تمرین نکردی کوک؟ پس نگرانیت برای چیه؟"

جونگ‌کوک نالید و با گریه‌ی فیکی غر زد.

_ چی‌ می‌گی هیونگ؟ لعنتی با این حساب فقط فردا رو دارم. هیونگ لعنت به همه‌تون، من می‌خواستم امشب با آرامش بخوابم...

یونگی آهی کشید و با لحن ملایم‌تری ادامه داد.

" جونگ‌کوک، هم من و هم خودت خوب می‌دونیم تو حریف قدری هستی و نیاز نداری که خودت رو توی فشار بذاری. من بهت قول می‌دم که همه‌چی خوب پیش می‌ره و قهرمان این دوره، خودتی! امشب رو بخواب، نیاز نیست تا ۴_۵ صبح ورزش کنی. عوضش می‌تونی بخوابی و صبحِ زود پاشی. تا شب خیلی وقت داری، مراقب خودت‌ هم باش و یادت باشه، نباید زیاده‌روی کنی!"

یونگی با یاداوری موضوعی سریع ادامه داد:

" آهان و اینم بگم، کوک! بشنوم یا بفهمم دوپینگ کردی دیگه اسمت‌ هم نمیارم، فهمیدی؟!"

جونگ‌کوک پشت خط اداش رو درآورد و با حرص هومی گفت.

" جواب من رو مثل آدم بده، کره خر! "

جونگ‌کوک ترسیده از فریادش، سریع جواب داد:

_ فهمیدم، فهمیدم! حالا من یک‌بار یک غلطی کردم همش اون رو یادآوری کن. من جوانمردانه بازی می‌کنم هیونگ، خیالت تخت.

༺𝙎𝙬𝙚𝙚𝙩 𝙡𝙞𝙩𝙩𝙡𝙚༻KVWhere stories live. Discover now