کلاه ایمنی سفید رنگش رو برداشت و همزمان ماگ قهوه رو سر کشید.
+یواااش، چه عجلهایه حالا؟
-دیرم میشه باید برم زودتر.
جونگین در جواب مادرش گفت و به سختی لقمهای که توی گلوش مونده بود رو قورت داد.
++یا کیم جونگین!!
جونگین با تعجب به طرف خواهرش برگشت.
++زود به زود بیا، دلمون برات تنگ میشه.
-بلههه چشم.
خواهر و مادرش رو بغل کرد و از خونه خارج شد.
با وجود تموم محبت و عشقی که از خانوادهش دریافت میکرد، جونگین مستقل بودن رو ترجیح میداد؛ خصوصا الان که دیگه رسما یه کار خوب داشت و میتونست خرج خودش رو دربیاره.
سوار موتور شد و کلاهش رو روی سرش گذاشت.
-بزن بریم.
هفتهش رو با مقادیر زیادی از عشق و محبت خانوادهش شروع کرده بود و این قطعا بهش کمک میکرد که هفتهی خوبی رو بگذرونه.
نگاهی به ساعتش انداخت، برای رسیدن به کافه کلی وقت داشت پس لازم نبود عجله کنه یا نگران ترافیک باشه.
با آرامش و سرعت نسبتا کمی مسیر رو طی کرد و تصمیم گرفت باقی راه رو از کوچه پسکوچههایی طی کنه که احتمال میداد به مقصدش منتهی میشن. بالاخره باید میانبرها رو یاد میگرفت نه؟
نگاهش رو اطراف میچرخوند و سعی میکرد مشخصههای بارز رو توی ذهنش حک کنه که دیدن کوچهی باریکی که بهخاطر سایهی ساختمونهای اطرافش عملا چیزی از نور خورشید نصیبش نشده بود، باعث شد تصاویر محوی توی ذهنش شکل بگیرن.
موتور رو متوقف کرد و به کوچه خیره شد.
-اینجا...
متفکرانه لبهاش رو به هم فشرد و سرش رو کج کرد. تاریکی شب، یه جسم ضعیف و بوی خامه تنها چیزهایی بودن که به یاد داشت.
"شاید خواب دیدم؟"
بعید نبود چنین چیزهای بیربطی نتیجهی یه خواب احمقانه باشن. شونهای بالا انداخت و راه افتاد.
تو باقیمونده راه، به چیزهای نصفه نیمهای که یهو یادش میومدن فکر میکرد اما دریغ از یه چیزی که بتونه بهش کمک کنه تا تیکههای پازل رو به هم ربط بده. جالب اینجا بود که شکل کامل تیکههای پازل بیشتر شبیه یه خواب بهنظر میرسید تا یه خاطره عجیب فراموش شده.
موتور رو جلوی در کافه متوقف کرد و کلاهش رو برداشت.
+جونگین؟ رسیدی؟
با صدای کیونگسو به خودش اومد.
-سلام هیونگ صبح بخیر.
+صبح بخیر.
YOU ARE READING
Cream | Kaisoo
Fanfictionدو کیونگسو یه امگا با فرمونهایی با رایحه خامه که این براش یه جور ضعفه چون همگی میدونیم که خامه عملا بوی خاصی نداره! با آلفایی به اسم کیم جونگین آشنا میشه که عاشق خامهست و... ---------🧁--------- ᝰ𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: KaiSoo, ChanBaek ᝰ𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Fluff...