Ch 13

253 66 93
                                    

-تو جدا ندیدی بلیط چهار نفره‌ست؟

بکهیون یک بار دیگه به کاغذ توی دستش نگاه کرد. چهار نفره بودن بلیط به وضوح همون بالا نوشته شده بود.

+نه؟ موقع ثبت نام تو سایتش اصلا حواسم به اون بخش نبود.

چانیول صورتش رو جمع کرد و بعد از انداختن نیم‌نگاهی به بکهیون گفت.

+اما اینکه چهار نفره‌ست دلیل نمیشه که نشه دو نفره انجامش داد، نه؟ به علاوه، میتونیم دو نفر دیگه هم بیاریم.

-آره خب...

بکهیون حین خوندن مواردی که بلیط شاملش میشد، خیلی آروم جواب داد.

-ولی این بی‌دقتیتو توجیه نمیکنه پارک!

+بله قربان، از این به بعد حواسمو جمع میکنم.

-خوبـ... عه،

چانیول ماشین رو پارک کرد و نگاهش رو به بکهیونی داد که حرفش از تعجب نصفه مونده بود.

-چرا اینجاییم؟

+مگه بلیط چهار نفره نیست؟

-میگی با کیونگسو و جونگین بریم؟

+پیشنهاد بدیه؟

رد محوی از لبخند روی لب‌های بکهیون نشست.

-نه اتفاقا...

یادآوری تماس تلفنی دیروزش با کیونگسو، باعث شد حتی عمیق‌تر لبخند بزنه.

-عالیه!

بکهیون جلو رفت و گونه‌ی چانیول رو بوسید.

-دوست‌پسر من نابغه‌ست!

چانیول خندید و پشت دستش رو روی گونه‌ی بکهیون کشید. خوشحال کردن بکهیون و کمک کردن به جونگین؛ اون با یه تیر دو نشون زده بود.

+خیلی خب بریم.

-بریم.

بکهیون کمربندش رو باز کرد و از ماشین خارج شد. بالاخره مغزش آروم و مشکلش حل شده بود؛ به کمک چانیول! دوست‌پسرش کاملا رندوم و بدون اینکه بدونه بهش کمک کرده بود که به دوستش کمک کنه. چانیول واقعا یه فرشته نبود؟ مشخصا بود.

وارد کافه شد و با نگه داشتن در، برای چانیول صبر کرد.

+من منتظر جونگینم، برو داخل.

خب این مشکوک بود اما چه موقعیتی از این بهتر؟

بکهیون با لب‌های فشرده سرش رو بالا و پایین کرد و بعد رفت و روی اولین صندلی نشست. کافه کاملا خلوت بود و این نشون میداد در شرف تعطیل شدنن؛ عالیه! انگار همه چی واقعا برنامه‌ریزی شده و آماده‌ست.

از پنجره نگاهی به چانیول انداخت که اون بیرون داشت با تلفن حرف میزد، دوست‌پسرش مثال زنده‌ی کلمه‌ی خوشتیپ بود.

Cream | KaisooWhere stories live. Discover now