فیکشن : مانی
پایان یافته ❤️🔥
ژانر : عاشقانه؛ کسب و کار؛ مدرسه ای؛ اسمات
کاپل ها : جنلیسا و چهسو
خلاصه :
خلاصه : چی میشه اگه من چیزی رو بخوام که غیر ممکنه ؟! من جنی کیم یه دختر سطح پایین و دانش آموزم که یه روز تصمیم به انجام کاری میکنم که فقط افراد...
درِ آسانسور باز شد و سوفیا با گفتن " مراقب رفتارهات باش " از آسانسور رفت بیرون و لیسا هم با چهره ای ترسیده همونجا داخل آسانسور دستاشو مشت کرد و لب زد : پس عملاً اعلام جنگ کردی !!
لیسا بعد اینکه آروم شد برگشت پیش جنی و هر دوشون مستقیم رفتن توی اتاق پرو تا لباس هاشونو عوض کنن و برای عکس برداری آماده شن .
جنی اولش متوجه حضور سوفیا نشده بود و وقتی که رفت روی سکو تا ازش عکس بگیرن با دیدن همکلاسیش با خوشحالی از همونجا براش دست تکون داد و سوفیا هم براش دست تکون داد ولی این وسط لیسا با نگاه های عصبی که به سوفیا دوخته بود آروم بهش نزدیک شد و آروم گفت : تو هدفت از اینکارات چیه ؟! ..
سوفیا به دختری که داشت برای عکس برداری ژست میگرفت خیره شده بود و به لبخند مصنوعی جواب لیسا رو داد : جنی رو میخوام فقط همین ..
لیسا که دیگه به زور جلوی خشمشو گرفته بود محکم مچ دست سوفیا رو گرفت و با فشار دادن مچ دستش خیلی جدی بهش زل زد و گفت : جنی تو رو فقط به چشم یه دوست میبینه چرا نمیفهمی !! ..
سوفیا هم نگاه جدیشو به لیسا داد و با تُن صدای عصبی لب زد : مگه خودش اینو بهت گفته که بجای اون داری اینقدر مطمئن حرف میزنی !؟ ..
یهو لبخندی روی لباش نشست و ادامه داد : درضمن من میدونم که اون دوسم داره و اینکه شماها هنوز ازدواج نکردید تا خودتو مالکش جلوه بدی ..
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
جنی که از بحث کردنای لیسا و سوفیا بی خبر بود خیلی عادی توی احساساتش غرق شده بود و با توجه به تم امروز ژست جدی ولی حوصله سربری به خودش گرفته بود و به دوربین خیره شده بود .
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.