/Larry Stylinson Fantasy Short Story/
میگن عشق...
درد رو تسکین میده ،
وقتی کسی که دوست داری رو بغل میکنی ،
برای چند ثانیه ، هیچ چیز دیگه ای مهم نیست...
من ، خیلی منتظر موندم تا تو بغلم کنی...لویی!
من خیلی منتظر موندم که دردامو تسکین بدی ،
من خیلی...
ما نویسنده ایم عزیزم... ما اشک نمی ریزیم... ما میریزم توی خودمون... و بعد ، وقتی خیلی بد زخم میخوریم...و بی طاقت میشیم...خون ریزی میکنیم روی کاغذ.
تقدیم به تمام عاشقای مظلوم و قلب پاکشون و تقدیم...به تمام دخترایی که زیر بار و فشار زندگی ، بزرگ شدن🩶 بدونید ، من همیشه بهتون فکر میکنم و بهتون افتخار میکنم ، حتی وقتی فکر میکنید که تنها ترین هستین. یادتون نره که شما قراره از این وضعیت بیرون بیایید و به بهترین جاها برسین🌿
این ففیک تقدیمی به : notoriouse_ عزیزم هست🖤 My partner in crime☕️
که همیشه بود و حال خوبم در بدترین شرایط شد.
🍀ژانر داستان رمانتیک ، نرم و کیوت ، و فانتزی هست.
هشدار: ظرافت بیش از حد در داستان ، داستان شیرین و کیوت ، دارای اسمات ؛ شاید بهتر باشه اگه اولین کار من رو شروع کردین ، همین الان کتاب رو ببندین و از کارای دیگم شروع کنید... چون شاید این داستانم بنظرتون بی سر و ته به نظر بیاد.... "این فقط یه ففیک و ساخته ی ذهن من هست ، لطفا در مقابل چیزهای فانتزیش ، گارد نگیرید"
و در پایان... لطفا با جون بخونید و لذت ببرید :] ☕️
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.