i feel lilac

269 71 35
                                    

Lilac: یاسی

قضیه جایی دارک تر شد که جونگکوک چشماشو ریز کرد و با دقت به باکسر نگاه کرد، یهو داد کشید

+هیونگ، اون که مال منه، کلوین کلاین برام فرستاده!!

تهیونگ تکذیب کرد

+نه، مال خودمه.

جونگکوک دست جیمین رو که هنوز تو دستش بود ول کرد و با حرص جلوی تهیونگ رفت، بعد در حالیکه دستشو روی دم و دستگاه تهیونگ می کشید دنبال یه نشونه بود.

+ایناهاش، پیداش کردم. یه تیکه ی کوچولو پایین لوگوش سوراخ شده بود.

تهیونگ یکم معذب شد و دست جونگکوکو از روی باکسر برداشت

+باشه اسکروچ.  از اینجا رفتیم مال تو، میخوای همین الان درش بیارم؟ 

یونگی با نیشخند گفت

+ولی سایزت خوبه هاا...کی فکرشو میکنه زیر اون شورت صورتی همچین چیزی قایم کنی!

تهیونگ بادی به غبغب انداخت

+هیونگ، منکه نمیخوام قایمش کنم، میخوای درش بیارم از نزدیک باهاش آشناتون کنم؟

نامجون با حرص غرید

+احمقا زیر دوربین ایناییم، میشه انقدر آبروریزی نکنید؟

بعد به تهیونگ چشم غره رفت و تهیونگ سریع خم شد و شلوارشو بالا کشید.

انقدر همه درگیر شورت تهیونگ بودن که نفهمیدن روح­ها دوباره داخل اتاق اومدن.

جیمین با احساس قلقلک روی گردنش چرخید. روح زن درست کنارش ایستاده بود و سرش رو خم کرده بود. تمام موهاش روی صورتش بودن و انگار پایین موهاش به گردن جیمین کشیده شده بود. خیره تو چشماش نگاه میکرد.

حدود چند ثانیه تو شوک بود و بعد با احساس جاری شدن دوباره ی خونی که تو رگاش یخ زده بود دو تا عربده بلند به صورت ناخودآگاه کشید و چندتا لگد روانه ی زن بیچاره کرد و خودشو عقب کشید.

 اکتور بیچاره از درد ساق پاش خم شد

+آخ زدی داغونم کردی.

بعد لنگون لنگون از در پشتی خارج شد.

یکی دو دقیقه ای صدا از کسی درنیومد تا صدای پشت بلندگو بلند شد

+بازیکنان عزیز، اکتورمون رو مصدوم کردید، بازی تمومه. چراغا روشن میشه تشریف بیارید بیرون.

هوسوک با خوشحالی نفر اول رفت بیرون و یکی یکی از اتاق خارج شدند.

بیرون سالن اولین نفر تهیونگ زد زیر خنده و پشت سرش همه شروع به خندیدن کردن. تا حدی خنده ها عصبی و ناشی از سطح بالای آدرنالینی بودن که تجربه کرده بودن.

نامجون از داخل یخچال کوچیک کنار سالن چندتا بطری آب برداشت و به دست همه داد.

سعی کرد چک کنه تا حال همه خوب باشه.

I feel blueWo Geschichten leben. Entdecke jetzt