VKOOK

4.7K 135 8
                                    

کاپل = ویکوک
ژانر = اسمات , دانشگاهی , فلاف


سلام من جونگ کوکم یک پسر گِی , شاد و...خب حالا شاید یه خورده شیطون...خب باشه بابا زیاد شیطونم

خواستم یه چیزی بهتون بگم که هیچ کس تاکید میکنم هیچ کس ازش خبر نداره حتی بهترین دوستم جیمین

دوسالی که به این دانشگاه اومدم روی یکی از همکلاسی هام که حدود سه سال ازم بزرگتره کراشم اون...اون لعنتی خیلی هات و ددیه

بیاید از ویژگی هایی بگم که باعث شدن اون بشه بزرگترین و پایدار ترین کراشم...ولی لطفا تبدیل به کراش شما نشه چون من خیلی رو کراشام حساسم

اون یک پسر با قد بلند , بدنی ورزیده که هر موقع میریم استخر میتونم اون عضله های فاکیش رو ببینم و نتونم کاری بکنم , پوست برنزه با موهای مشکی , تتو های روی دست راستش , اون پرسینگ لعنتی لب و ابروش و از همه مهم تر اون خال کوچیک زیر لبش که من لحظه شماری میکنم روزی برسه که بتونم اون کوچولو رو ببوسم

حالا این همه گفتم یادم رفت یک نکته مهم که برای رسیدن به اون جلو دارمه رو بگم, اون لعنتی هات یه پسر استریته که همیشه خدا جلوم با دخترای سینه گنده لاس میزنه و حرصم رو در میارن

های بیبیز , کیم تهیونگ هستم یک پسر به ظاهر استریت که راز بزرگم گِی بودنمه و هیچ کس تاکید میکنم هیچ کس ازش خبر نداره , البته پدر و مادرم جزو هیچ کس محسوب نمیشن چون اونا روز اولی که خودم متوجه شدم متوجه شدن و جالب اینجاست وقتی من داشتم خودم رو به خاطر اینکه گرایشم رو قبول نمیکنن خیس می کردم اونا یهو وارد اتاقم شدن و گفتن "اوه عزیزم اصلا نگران نباش ما حمایتت میکنیم" و من تازه فهمین اونا حتی قبل از من می دونستن که من گِیَم و اینکه چجوری رو مسیح بدونه

اوکی بریم سراغ ادامه بحث معرفیمون

من توی دانشکده معماری درس میخونم و البته اینم صدق کنم سه سال دو درس فاکی رو پاس نکردم و صد البته دو ساله خودم خودمو مینداختم چون...صبر کنید بعدا میگم

توی این دو کلاسم با یک پسر کوچولوی کیوت همکلاسی ام ...تنها با این همکلاسی نیستم ولی من فقط اینو میبینم و هر موقع سر کلاس ها به جای توجه کردن به درس معلم از گوشه ترین قسمت کلاس به این کوچولو زل میزنم و مسیح رو بابت اینکه تا الان به زل زدن های ضایعم پی نبرده شکر می کنم

اون پسر کوچولو با اون موهای آبی رنگ , پوست سفید , لبای صورتی و صد البته قد کوتاهش که تا نصف گردنم میرسه باعث شد نگاهم فقط به اون باشه حتی در حالی که دو تا دختر برای جلب توجه توی بغلم نشستن

و خب دلیلی که این دو سال خودم و از اون دو درس انداختم همین پسر کیوته بود

فک کنم دارم بیشتر از تایمم حرف میرنم فقط به عنوان آخرین جمله ام بگم

SMUT BOOKWhere stories live. Discover now