KOOKV ˙°2°˙

1.7K 60 0
                                    

کاپل = کوکوی
ژانر = اسمات ,رمنس

لباس نسبتا پوشیده ای تن کرد , چون می دونست مَردش اجازه نمیده با لباس باز بره , هر چند این لباسش هم زیادی پوشیده نبود فقط نسبت به بقیه پوشیده تر بود

لباسش یک حریر سفید رنگ بود که با آستین های بلند که آخرش حالت چین داری داشت و تهیونگ برای اینکه بالا تنه اش معلوم نشه از زیرش یک نیم تنه مشکی که تضاد خوبی با پوست نرم و سفید شکمش داشت پوشیده بود و در کنار این ها شلوار مشکی جذبش رو پوشید و سمت میز آزایشیش که طبق سلیقه خودش پر از لوازم آرایشی و زیور آلات بود رفت و سعی کرد نسبت به درد پایین تنه اش رو که به خاطر سکس چند لحظه پیشش با جونگ کوک بود بی توجه باشه

قبلا میکاپ ساده ای که زیاد جلب توجه نکنه روی صورتش پیاده کرده بود پس فقط  گردنبند ظریفی که یک سنگ قرمز کوچیکی ازش آویزون بود رو گردنش انداخت و توی آینه بهش خیره شد و لبخندی زد

گوشواره های ست گردنبند رو انداخت گوشش و یکی از دستبند هاش رو که تشابه زیادی با مدل گردنبند و گوشواره هاش داشت از بین صد تا دستبندش برداشت و انداخت دور مچش

کمی از میز فاصله گرفت و خودش رو بر انداز کرد تا چیزی کم نداشته باشه و به محض اینکه خواست بره کیف کوچیک مشکیش رو برداره جونگ کوک از حمام خارج شد

+کجا میری که این قدر به خودت رسیدی چاگیا ؟

جونگ کوک همونطور که سمت تهیونگ می رفت پرسید

-جیمین دعوتم کرده می خوام برم پیشش

جونگ کوک استایل نا مناسب تهیونگ رو بررسی کرد و دوباره به چشم های رنگ دریاش زل زد

+با این استایل میری پیشش قلب من ؟

جونگ کوک به آرومی گفت و با سر انگشت هاش موهای نسبتا بلند پرنسس خودش رو پشت گوشش انداخت

تهیونگ همونطور  که به چشم های رنگ شب و موهای خیس و مشکی مَردش زل زده بود گفت

-چون قراره بریم بار اینطوری لباس پوشیدم

مکث کرد و کمی از جونگ کوک فاصله گرفت و ادامه داد

-ببین به خاطر تو لباس پوشیده ای تنم کردم

جونگ کوک نیشخند کوچیکی به خاطر حرف پرسسش زد و فاصله ای رو که اون ایجاد کرده بود رو به صفر رسوند و یک دستش رو دور کمر باریک قلبش حلقه کرد و با دست دیگه اش گونه صاف و پنبه مانندش رو نوازش کرد

+تفسیر پرنسسم از این لباس اینه که این لباس پوشیده ایه ....ولی من به عنوان مَردش معتقدم این لباس پوشیدنش زیادی  هم پوشیده نیست مخصوصا الان که میبینم شکم سفید و پنبه ایش که متعلق به منه  از پشت این حریر به سادگی قابل دیدن هست

تهیونگ دستش رو روی سینه لخت جونگ کوک گذاشت و چشم های آبی رنگش رو مظلوم کرد و به چشم های کشیده جونگ کوک زل زد

SMUT BOOKWhere stories live. Discover now