KOOKV ˙°1°˙

2K 64 3
                                    

کاپل اصلی = کوکوی
کاپل فرعی = ویکوک
ژانر = اسمات , رمنس , دانشگاهی

سر آخرین کلاسش که در واقع تنها کلاس غیر مشترکش با هم اتاقیش بود نشست

البته اون تهیونگ بود , نمیدونست چطوری ولی به صورت خیلی مشکوکی توی آزمون ورودی به بهترین دانشگاه سئول قبول شده بود در حالی که روز های قبل از آزمون رو توی بار ها سر کرده بود و صبح آزمون هم با کتک های مادر عزیز و غر غر های پدرش راهی سالن امتحانات شده بود و تنها کاری که اونجا می تونست در برابر اون سوال های عجیب غریب انجام بده این بود که خیلی عادی بدون خوندن سوال های داخل دو تا دفتر چه سوال ، گزینه های پاسخ برگش رو پر کنه و بعد از اون در حالی که آبمیوه و کیکش رو می خوره به بچه های دیگه زل بزنه و ساعت پایانی آزمون رو هم به خاطر اینکه اجازه خروج نداره روی برگه های زیر دستش بخوابه تا پایان آزمون اعلام بشه و بتونه بره خونه و گیم جدیدی که سفارش داده بود و قرار بود امروز بیاد رو راه اندازی کنه

و این گونه بود که آزمون به خوبی برای تهیونگ نوزده ساله تموم شد و بعد از دو هفته بی توجه به جواب آزمون که اومده بود  می خواست همراه با دوستاش بره بار که صدای داد مادر عزیز تر از جونش مانع تیپ زدنش شد و باعث شد اون هم متقابلا داد بزنه و وقتی در اتاقش باز شد تازه فهمید توی بهترین دانشگاه سئول قبول شده , اون هم نه هر رشته ای , رشته پزشکی , دقیقا رشته ای که مادر و پدر تهیونگ عاشقش بودن و خود تهیونگ ازش فراری بود

البته خود تهیونگ از هر چیزی مربوط به مشق و کتاب فراری بود

خلاصه الان دو سال بود که تهیونگ داشت توی این دانشگاه تحصیل می کرد و به صورت خیلی خیلی مشکوک تری امتحانات هر ترمش رو پاس می کرد , نه اینکه نمره عالی بگیره , نه , چون فقط امتحانات رو پاس می کرد , که البته این برای تهیونگی که اصلا لای کتاب ها رو باز نمیکنه و فقط دنبال سکس های فانتزی با هم اتاقی جذابش که اخیرا فکر میکنه عاشقش شده  هست خیلی هم نمره عالی بود

دور از اینا تهیونگ یک پسر فوق العاده مهربون بود بر خلاف ظاهر همیشه مشکی و تتو ها و پرسینگ های عجیبش و اون در کنار مهربونیتش تشنه سکس بود که البته فقط سکس با هم اتاقیش و نه کس دیگه ای چون تنها اون می تونست نیاز هاش رو بر طرف کنه

در کنار همه اینا جونگ کوک کاملا بر خلاف تهیونگ بود

اون بر عکس تهیونگ روز های قبل از آزمون رو به کوب مشغول درس خوندن بوده و صبح آزمون از اونجایی که پدر و مادرش هر دو برای ماموریت کاری به آلمان رفته بودن سر خدمتکارشون بیدارش کرده بود و اون در حالی که استرس کل وجودش رو در بر گرفته بود از پشت میز تحریرش بلند شد و لعنتی به خودش بابت این که شب رو به خاطر درس خوندن روی میز خوابش برده بود و الان گردنش درد می کرد فرستاد و به سرعت داخل سرویس بهداشتی پرید تا واسه رفتن به سالن امتحانات آماده بشه

SMUT BOOKWhere stories live. Discover now