چپتر 2

25 6 0
                                    


شدت بارون بیشتر شده بود و قطراتش محکم به زمین کوبیده میشدن. از اینکه چانیول براش لباس گرم تری رو انتخاب کرده بود راضی بود چون میدونست که به راحتی سرما میخوره.

وقتی چتر بالای سرش قرار میگیره به ارامی از پله‌های عمارت پایین میاد و سمت ماشین میره.

فورا در رو براش باز میکنن اما اون قبل از سوار شدن تعلل میکنه. طبق عادت همیشگیش به تاب سفید رنگ گوشه ی باغ نگاه عمیقی میندازه و بعد سوار میشه.

از قبل بخاری ماشین روشن بود و این به فکر بودن پسرش باعث میشه لبخند نامحسوسی بزنه. اون ادم خوبی نبود. حتی خوش شانس هم نبود. هیچ ایده ای نداشت که چی باعث شد چانیول نسیبش بشه. فقط میدونست در حال حاضر از این اتفاق راضیه.

نگاه کنجکاو و نگران چانیول روی بدنش میچرخه تا ببینه خیس نشده باشه. و شایدهم بتونه از خوب بودن حالش مطمئن شه.

حالت اربابش جوری بود که دوست داشت بی توجه به هرچیز دیگه ای خم بشه و چشم هاش رو ببوسه ولی باید جلوی خودش رو میگرفت. اون اجازه ش رو نداشت و میدونست امکان نداره بکهیون جلوی بقیه این اجازه رو بهش بده.

بکهیون به خاطر فضای گرم ماشین مسخ شده بود پس چشم هاش رو روی هم میذاره و به پشتی صندلی تکیه میده. کاش پسر کوچولوش جزوی از نقشه های بزرگ توی سرش نبود. کاش چانیول توی این مورد هم استثای زندگیش بود.

به مقصد اصلیشون میرسن. بازهم همون تشریفات تکراری که بکهیون ازشون راضی بود؛ از احترام دیدن لذت میبرد. چون نتیجه تلاش خودش برای تبدیل همه‌ی اون تحقیرها و توهین‌ها به این شکوه بود.

با ملاحضات و تدابیری که دیده بودن وارد عمارت مارکو میشه.

مرد با خوشرویی برای استقبال میاد و دست هاش رو برای استقبال باز میکنه.

- خوش اومدید سیگه

به سالن مهمان دعوتش میکنه. حین راه رفتن بکهیون با دقت به حرف هاش گوش میداد؛ اعتقاد داشت که مرده ها حرف های تاثیرگزاری میزنن.

وقتی به نزدیکی مبل میرسن عصاش رو به چانیول میسپاره. گوشه ی کتش رو برای بهم نریختن استایلش میگیره و میشینه.

مایرنو مارکو با لبخند چاپلوسانه ای که به لب داشت رو به روش میشینه.

- باعث افتخاره که تونستم شمارو توی عمارتم ببینم دیو رینا، پدر خوانده‌ی بزرگترین مافیایی که جهان به خودش دیده

نیم نگاهی به خدمتکار که نوشیدنی رو مقابلش قرار میداد میندازه و ادامه میده:

- با تمام سختی هاش سعی کردم از شما اطلاعاتی پیدا کنم و این باعث شده که بدونم مقدمه چینی رو تلف کردن وقت میدونین، پس مستقیم میرم سر اصل مطلب

➘ Safeless Home ➚Where stories live. Discover now