11

673 121 28
                                    

«اوه؟ شاید روش کراشم! »
∘₊✧──────✧₊∘

به سرعت از خواب پرید. گیج به اطرافش نگاه کرد. درد بین پاهاش باعث شد اخم کنه. با صدای بم شده اش که حاصل خوابش بود گفت:«لعنت بهش.»
و اون جمله رو سه بار تکرار کرد، انگار که ورد می‌خونه؛ هر بار بلند تر از قبل. یک خواب خیس درمورد بلوبری؟ چرا انقدر براش  جذاب بود؟ مارک از بلوبری نه، از خودش عصبانی بود، خیلی عصبانی. وقتی به فکر بلوبری به خودش دست زد حتی بیشتر هم عصبانی شد. درِ دستشویی رو محکم به هم کوبید و جلوی اینه ایستاد:«چه مرگته مارک؟ با فکر تئو میای؟! دیوونه شدی؟!»
مثل دیوونه‌ها به گوشه‌ای خیره شد و زمزمه‌وار خودخوری کرد:«همش تاثیر خوابه. نه! اگه تاثیر خواب بود چرا بعدش هم...اوه فاک به تئو. فاک به بدن خوبش...فاک چی دارم می‌گم؟!»
چشم هاش رو روی هم فشار داد و دو بار اب سرد به صورتش پاشید و از سرمای ایجاد شده لذت برد. به موهاش ازادانه چنگ زد و باز به اینه خیره شد و انگشتش رو بالا اورد:«دفعه‌ی اخریه که همچین خوابی درموردش می‌بینی و بعدش با فکرش به کیرت دست می‌زنی مارک. می‌فهمی؟! آخرین بار!»
مارک از بی ادبی رو دوست نداشت اما اون رد گاهی توی زندگی لازم می‌دونست، درست مثل الان. الان که حس می‌کرد دیگه دوست بلوبری نیست و باید ازش دوری کنه؛ و از طرفی قسمتی از قلبش تحمل دوری اون پسر شیرین رو نداشت.  از دستشویی بیرون رفت. فکر می‌کرد این بدترین اتفاق امروزش می‌تونه باشه تا اینکه تلفنش رو چک کرد.

مارک با خودش فکر کرد که دلیل حساسیت مرد چیز دیگه‌ای جز این نمی‌تونه باشه، چون تئو از همه‌ لحاظ بهترین دانشجو بود

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

مارک با خودش فکر کرد که دلیل حساسیت مرد چیز دیگه‌ای جز این نمی‌تونه باشه، چون تئو از همه‌ لحاظ بهترین دانشجو بود. اهل مهمونی‌های بی موقع، پشت گوش انداختن درس و دیر رسیدن یا حاضر نشدن‌های مکرر نبود حتی رفاقت و صمیمیت با اون پیشرفت به دنبال داشت. جدای از اون لحن صمیمی مردی که همیشه مستبد بود جونگ کوک رو وادار به نوشتن شَکش کرد.

 جدای از اون لحن صمیمی مردی که همیشه مستبد بود جونگ کوک رو وادار به نوشتن شَکش کرد

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.
the glasses┆kvDonde viven las historias. Descúbrelo ahora