part10

264 36 3
                                    

جیمین pov
حس عجیبی داشتم یه جورایی شبیه هیت بود بدنم داغ شده بود ولی مطمئنم هیت نشدم یعنی نباید می شدم هنوز یه دو هفته ای تا هیتم مونده بود که صحنه ی مکیدن گوشم تو ذهنم با کیفیت عالی پخش شد و دوباره گر گرفتم و گرگ لعنتیم هیچ کمکی نمی‌کرد و فقط جفت لعنتی ترشو میخواست شیرین شدن رایحمو خودمم حس کردم این یه زنگ خطر بود با جیهون تماس گرفتم و گفتم کیفمو بیاره و بدون هیچ حرفی به سمت خونم راه افتادم اون آلفای لعنتی فقط گوشمو مکید و یه زمزمه ی هات لعنت بهش من چرا انقد بی جنبم اون کیم تهیونگ بازنده حتی اینطور تو هیت نرفته که من دارم فقط با فکر کردن بهش میرم
وقتی رسیدم خونه مادرم تعجب کرد و میخواست دوباره بازجویی رو شروع کنه که گفتم رفتم تو هیت و سریع پریدم تو اتاقم و درو قفل کردم و بدون عوض کردن لباسام خودمو تو ملافه های تختم دفن کردم
خارج شدن اسلیکو از بین پاهام حس کردم و گر گرفتگیم بیشتر شد انگار بدنم تو کوره ی لعنتی بود و اون چیزی که نباید داشت اتفاق می‌افتاد و عضوم در حال سفت شدن بود
مادرم اولش در زد و به زور بلند شدم و درو باز کردم مادرم با چندتا قرص کنترل کننده و یه لیوان آب و یه لیوان شیر وارد اتاق شد و درو بست بهم کمک کرد بشینم و بدون هیچ حرفی قرصای کاهنده رو بهم داد و پیشونیمو بوسید
(_جیمین+مامان جیمین)
+پسرم مامانی یه دادگاه مهم داره باید بره ولی اگه حالت بده پیشت میمونه
_نه مامان من خوبم اولین هیتم که نیست برو به کارت برس
و دوباره دراز کشیدم
+پس من میرم پسرم این شیر عسلو برات درست کردم بخوریش پایین تو یخچال همه چیز هست و آلفا ها رام مرخص کردم و خدمتکار فقط یه امگاست که مونده هر چی خواستی بگو برات بیاره مراقب خودت باش
مامانم بعد کلی وراجی و نصیحت رفت البته به خاطر کارایی که برام می‌کنه ممنونشم ولی الان تحمل هیچیو ندارم

بعد از دو ساعت دردم و تحریک شدگیم به نهایت حدش رسیده بود من آلفامو میخواستم و هیچی دیگه برام مهم نبود و قرصا هم دیگه به درد نخور شدن حالا من موندم و یه عضو سخت شده و اسلیک بین پاهام کم کم داشتم به گریه میفتادم سعی کردم خودم از شر تحریک شدگیم خلاص شم زیپ شلوارم و باز کردم و دستمو وارد باکسرم کردم و روی عضو ملتهبمم گذاشتم و انگشت وسط دست دیگمو‌ وارد سوراخ خیس شدم کردم و همزمان درد و لذت کمی بهم وارد شد با تصور دستای یونگی به جای دستی خودم و با تصور اون چهره ی پوکر و جدیش حین انجام دادن هند جاب و حس کردن لباش روی لاله ی گوشم و نفسای داغش روی ناحیه رایحم با شدت اومد و بدن گر گرفتم و پر جنب و جوشم آروم گرفت ولی با خارج شدن اسلیک بیشتری از بین پاهام نالم همراه با اشکم آزاد شد و گرگم‌ دیوونه تر شد و مجابم‌ کرد اون گوشیه کوفتیمو بردارم و با اون آلفایی که حتی یادم نمیاد شمارشو از کجا آوردم تماس بگیرم بعد از سه بوق گوشیو جواب داد و اون صدای هات لعنتیش باعث آزاد شدن اسلیک بیشتری شد
+الو
_آ..آلففا
+الو جیمین حالت خوبه؟
_نه می...میششه بیایی پییشش..م
+کجایی لوکیشنتو بفرست
اینو که گفت قطع کرد و من با دستای لرزون آدرسمو براش فرستادم
و ده دقیقه بعد جلوی در خونم بود و باهام تماس گرفت
+درو بازکن
_بباشه
با بدنی لرزون و پاهای بدون هیچ نایی بلند شدم و خودمو به سختی به در ورودی رسوندم و درو باز کردم و اون آلفا را درحالی که نفس نفس میزد جلوم دیدم چی باید بهش میگفتم (میگفتم جفت عزیزم من چون تو یکم باهام لاس زدی و بدنمو به لرزه انداختی عین یه امگای هورنی تو هیت رفتم الان بیا جمعم کن)به جای اونا فقط با یه نگاه درمونده بهش خیره شدم و اونم تو تخم چشام زل زده بود و باعث ترشح اسلیک بیشتری میشد
با عصبانیت و دستپاچگی هولم داد کنار و اومد داخل و درو بست
+توی احمق الان توی هیتی و از اتاقت اومدی بیرون و بدتر از اون به من زنگ زدی من آمادگی یه رابطه ی جنسی رو ندارم هنوز زوده ما الان نمیتونیم انجامش بدیم

your my everythingWhere stories live. Discover now