اکنون فقط حسرت مانده و بس³ 🌒

20 7 6
                                    

برف میبارید و هوا سرد بود. همین باعث میشد گونه های هردونفر سرخ بشه و البته که سهون معتقد بود بکهیون زیادی با مزه و دوستداشتنی شده.
پسر کاپشن و شلوار سفید تنش بود، و تنها چیزی که توی استایلش تضاد ایجاد میکرد کلاه و شالگردن قرمزش بود.
سهون به اون جسم سفید رنگ که مدام توی ساحل میدوید و میخندید نگاه کرد و به خودش اعتراف کرد که واقعاً عاشقش شده! و بعد... احساسِ بدبختی کرد که نمیتونه احساسش رو به زبان بیاره.

+ فردا کریسمسه، برنامه ای داری سهون؟

بکهیون خیلی عادی پرسید و سهون با خودش فکر کرد شاید قصد داره کریسمس رو پیشِ اون بمونه.

_ برنامه که.. خب سعی میکنم مادربزرگم رو خوشحال کنم و بهش کمک کنم کنار ساحل آدم برفی بسازه. البته اگر برفِ زیادی بباره.

+هوم.. برنامه خوبیه! تو باید قدر مادربزرگت رو بدونی.

سهون با تردید پرسید:

_ خودت چه برنامه ای داری؟

امید داشت. واقعاً امید داشت که بکهیون بگه میخوام اینجا بمونم؛ اما نگفت.

+ منم که میخوام از تعطیلات استفاده کنم و اونو مجبور کنم بریم اسکی. البته اگر برفِ زیادی بباره.

جمله آخرش رو با تقلید از سهون گفت و چشمکی زد؛ و سهون بیشتر از دقیقه ای قبل احساسِ بدبختی کرد!
شاید هم بیش از حد از اون پسر انتظار داشت. مگه چند وقت  بود که هم رو میشناختن، یا مگه چقدر صمیمی بودن که بکهیون بخواد تعطیلاتش رو کنار اون بگذرونه. اونم در حالی که معشوقش توی خونه منتظرش بود تا برگرده.

_ عاا.. فکر خوبیه. خوش بگذره بهتون

+ ممنون، همچنین.

چند دقیقه ای سکوت بینشون حکم فرما شد و تمام اون مدت رو سهون با افکارش درگیر بود. بکهیون نگاهی بهش انداخت و گفت:

+ راستی.. اون بعد از تعطیلات پروژه اش رو تحویل میده و درسِش رو تمام میکنه؛ و ما بالاخره بعد از یه مدت طولانی برمیگردیم سئول.

سهون نفسِش رو حبس کرد. چون از شنیدن جمله بعدی بکهیون واهمه داشت؛ و اون پسر دقیقا جمله ای رو گفت که توی ذهن سهون بود.

+ خب میدونی.. اینطوری کمتر هم رو میبینیم.

دستی به پشتِ گردنش کشید و ادامه داد:

+ درواقع خیلی کمتر. چون میدونی که، فاصله سئول تا اینجا زیاده و من دیگه نمیتونم هر هفته بیام دیدنت.

_ پدرت که برنمیگرده سئول، چرا تو هم پیشش نمیمونی؟

احتمالا از سرِ بیچارگی اون حرف رو زد، اما بکهیون باز هم خیلی عادی جوابش رو داد.

[ REGRET ]Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum