🌺Part 70🌺

2.2K 706 1.6K
                                    

_کل تایمی که گذشته بودم حدودا پنج، شیش ماه بود و اینکه اینجا ده، دوازه رو بی‌هوش بودم یعنی هر یه ماه اونجا، اینجا دو روز می‌گذشته! و الان دو ماه لعنتی دیگه مجبورم نفس بکشم و این یعنی شصت روزِ بیست و چهار ساعته که هر ساعتش شصت دقیقه‌ست و هر دقیقه‌ش شصت ثانیه پس...

جیمین از جلوی در اتاق نیم نگاهی به دوست کله بنفشش که پاهاش رو توی شکمش کشیده و چیزهایی بی‌معنی زمزمه می‌کرد، انداخت. از دیروز که حال پسر بد شده بود تا همین حالا توی خودش بود و پسر مو صورتی ترجیح داده بود به دوستش کمی فضای شخصی بده ولی دیگه تحمل نداشت! وارد اتاق شد و با قدم‌های بلند خودش رو به تهیونگ رسوند، لبه‌ی تخت نشست و دستش رو محکم رو تشک کوبید.

_خب؟؟ اون عوضی کیه؟؟

تهیونگ چند لحظه با چشم‌های گود افتاده‌ای که هیچ حسی ازش برداشت نمی‌شد بهش زل زد و بعد نگاهش رو سمت پنجره برگردوند:
_کدوم عوضی رو میگی؟ عوضی توی زندگی من زیاده!

_خودت می‌دونی کدوم خری رو میگم کیم تهیونگ!

_هنوزم نمی‌فهمم!!

_اصلا متوجه وضعیتت هستی؟؟ اسم اون عوضی آشغالی که این بلا رو سرت آورده بهم بده!!

جیمین عصبی غرید اما تهیونگ بی‌ربط پرسید:
_گوشی منو ندیدی چیم؟ خیلی وقته ندیدمش خیلی هارتم براش تایت شده.

_تهیونگ!!

جیمین ناباور دوباره اسمش رو صدا زد و تهیونگ در جوابش اخم ظریفی کرد:
_هی، از کی تاحالا تهیونگ صدام میزنی؟! می‌دونی وقتی اسم اصلیم از دهنت در میاد انگار از صدتا فحش بدتره؟!

جیمین جوش آورد و ناگهان صداش به فریاد تبدیل شد:
_کیم تهیونگ اصلا می‌فهمی تو چه موقعیتی هستی؟! تو داری می‌میری لعنتی بعد هنوزم می‌تونی طوری مسخره بازی در بیاری انگار شوخیه؟! همه چیزو به تخم لعنتیت گرفتی باز؟؟ این بحث جونته پس اون دهن کوفتیتو باز کنو بگو_...

_بگم که چی بشه؟

تهیونگ با خونسردی تمام پرسید و جیمین وسط داد زدن ایستاد و با صورت و چشم‌های سرخ شده از فشار پرسید:
_چی؟

_پرسیدم اسمشو بگم که چی بشه؟ چه فایده داره؟ تو قراره بری کتکش بزنی بگی بیاد عاشقم شه؟؟ وقتی زوری بیاد ور دلم منم یهو خیلی معجزه‌وار خوب میشم؟؟ آره؟ این برنامته؟؟

_ته...

جیمین با ناراحتی نالید اما تهیونگ خونسرد نگاهش رو از پنجره به بیرون دوخت:
_اون منو نمی‌خواد جیمین، وگرنه این بلا سرم نیومده بود! دونستن تو چه فرقی به حالمون می‌کنه؟

جیمین که در حال حاضر حرفی برای جواب دادن به مغز خسته‌ش نمی‌رسید، صورتش رو محکم مالید:
_پس می‌خوایی عمل کنی؟

🌺Blooms Melody🌺Where stories live. Discover now