این داستان بر اساس انیمیشن عروس مرده بازنویسی شده است و یه سری تغییرات داده شده و دقیقا کپی اون نیست)
در اکانت فیک های دیگه ای ام هست لطفا به این هم عشق بورزید مثل قبلیا
فرانسه ۱۹۳۵ شهر پاریس /
صدای یورتمه اسب با صدای چرخ گاری کشیده شده روی جاده تازه آسفالت شده شهر در کنار همهمه گم شده بود
صدای روزنامه فروشی که هوار میکشید ^روزنامه دارممم روزنامه جدید تازه ترین خبر های پاریس پرنسسه فلادرنیا عروس میشود خبر های تازه این داماد کیست^
در میان مردمی که شاید هیچ ندانند چه زندگی شومی پیش رویش است پیاده شد
مادرش باد به زن تازه ی آبی رنگش را باز کرد و خودش را باد زد
هوا دیگر رو به غروب بود
هیچوقت نمیدانست چه وقتی باید کلاس بگذرارد؟
پدرش که پیاده شد وارد عمارت روبه رویی شد که سرنوشت به آن دار انداخته بودنش
اولین کسی که به دیدارشان آمد پدر و مادر پرنسس فلادرنیا بودن
زن و مردی که شکوه و قدرت اونها سرزمین های زیادی رو از ساز خودش نواخته بود
کمی آب دهانش را قورت داد
پرنسس فلادرنیا سومین شخصی بود که میدید
YOU ARE READING
oneshut nelo
Short Storyبا هر ژانری اکثرا کوکوی ولی درخواستی میپذیرم.... بخونید شاید خوشتون اومد یکم با بقیه وانشات ها متفاوته:)