💟Part 6💟

13 5 5
                                    

(سوم شخص)

انسان،یه موجود زنده ی دوپا که بزرگترین تفاوتش از باقی موجودات زنده،عقلشه.

انسان ها با استفاده از این عقل و هوشی که اونا رو انسان میکرد،پیشرفت کردن و تمدنشون رو روز به روز قدرتمندتر کردن.

سردسته ی کسایی که برای پیشرفت انسان ها تلاش کردن،دانشمندان و مخترعان بودن.

و کیم تهیونگ،یکی از همین مخترعان و دانشمندان بود.

مخترعی که حالا،با یکی از بزرگترین چالش های عمرش مواجه شده بود!!

چالشی سخت تر از ساختن رباتی با بیشترین شباهت به انسان!!

چالشی به اسم...!

_گـ-گفتی چی بسازم؟

+Sex Toy!!

کوکی با خوشحالی،تصویری که تو اینترنت پیدا کرده بود رو به موبایلش فرستاد و بعد،به تهیونگ نشون داد.

تهیونگ اول نگاهی به انواع لوازم سکس توی تصویر انداخت و بعد،سریع نگاهش رو گرفت.

چشم هاش گرد شده بودن و گونه های سرخش،نشون میدادن که افکارش داره یه جای دیگه میچرخه.

"به خودت بیا تهیونگ!!سلول های خاکستری مغزم،چرا کمکم نمی کنید؟!"

تهیونگ تو ذهنش داد زد و وقتی سلول های خاکستری مغزش براش یه انگشت وسط خوشگل نشون دادن،با آهی چشم هاش رو بست.

چرا کوکی یدفعه ازش می خواست لوازم سکس اختراع کنه؟

اصلا مگه با این همه پیشرفت تکنولوژی،لوازم جدیدی هم مونده بود که اختراع بشه؟

تهیونگ درگیری های ذهنی خودش رو داشت که کوکی با دیدن حالت صورتش،ریز ریز خندید.

دیدن اینکه دوست پسر عزیزش داره انقدر با جدیت در مورد درخواستش فکر میکنه،خوشحالش میکرد.

این رفتار تهیونگ نشون میداد که برای هر حرف کوکی ارزش قائله و هر چقدرم چرت و پرت بگه،بازم بهش گوش میکنه و به حرف هاش فکر میکنه.

این حجم از علاقه ای که تهیونگ بهش نشون میداد،باعث میشد تا حس خوشحالی سراسر وجودش رو فرا بگیره و حس کنه تموم وجودش،غرق شادیه.

حس آرامش و لذتی که توصیفش خیلی راحت نبود و کوکی هر لحظه کنار تهیونگ،با تمام وجود تجربه اش میکرد.لذتی که قرار نبود خیلی راحت حس بشه و یه حس کمیاب باشه،کنار تهیونگ تبدیل شده بود به یه اتفاق روزمره تو زندگی کوکی.

شاید زندگی قبلا براشون سخت بود ولی بعد از آدم شدن کوکی و حذف تمام و کمال جونگ کوک از زندگی دامتوی جذاب و مهربونش،کائنات تصمیم گرفته بودن تا بالاخره جایزه اشون رو بدن و اون جایزه،احساس شادی کنار همدیگه بود.

It's Not Possible S4: Good Game BTS VerWhere stories live. Discover now