Part 26 [ bloody steam ]🦖

1.7K 259 101
                                    

با برخورد لب‌های مرد به لب‌هاش چشماش تا آخرین حد ممکن گشاد شدن ..
دستاش رو بالا آورد و با فشار ریزی به سینه‌ی مرد ، لب‌های اون رو از خودش فاصله داد ..

تهیونگ بدون هیچ حرفی عقب رفت ولی اتصال دستش از کمر جونگکوک رو قطع نکرد ..
پسر سعی کرد خودش رو جمع و جور کنه که تهیونگ مانع شد ..

-خودت رو از من دریغ نکن

تهیونگ با آرامش خاصی توی صداش گفت و بلافاصله سرش رو توی گردن پسر کوچکتر فرو کرد ..
آروم آروم عطر جونگکوک رو نفس میکشید و زبونش رو روی گردنش حرکت میداد ‌..
نوک انگشتای گرمش رو روی تن یخ زده‌ی جونگکوک میکشید و نا محسوس اون قدیسه‌ی پرستیدنی رو لمس میکرد ..
بعد از تقریباً یک دقیقه که بی حرکتی پسر کوچکتر رو دید با بی‌رحمی دندوناشو روی گردن پسر جایی نزدیک شاهرگش فرو کرد و محکم گازش گرفت ..
وقتی صدای "آخ" رو از دهن جونگکوک شنید به کارش خاتمه داد و جای گازش رو مکید جوری که مطمئن باشه حتما جاش کبود میشه ..

-هیونگ سرده باید لباسامو بپوشم لطفا بسه

جونگکوک عاجزانه گفت و تهیونگ رو پس زد ..
به سرعت لباساش رو برداشت و از دید تهیونگ مخفی شد ..
مرد با دیدن پسر که به سرعت وارد حموم شد خنده‌‌ی کوتاهی کرد و بعد از کنار زدن پرده ها روی تخت جونگکوک نشست ..
ویو‌ی اتاق پسر فوق العاده بود ..
نگاهی سر سری به شاخه‌های کنار شیشه که نصف ویو رو به خودشون اختصاص داده بودن انداخت و بعد از اون به ماهی داد که اطرافش ستاره‌های درخشان خودنمایی میکردن ..
با دیدن تاریکی شب یاد برادرش افتاد ... فردی که دیگه نبود ..
یعنی جین الان کجا بود؟
تهیونگ حتی به خودش هم اجازه نمیداد که گریه کنه
اون اول باید مقصر این اتفاق رو پیدا میکرد ..
باید اونو از آتیش جهنم بیرون میکشید و توی آتیش انتقامِ خودش مینداخت ... آتشی صد برابر سوزانتر!
تلخندی زد و با باز شدن در حموم نگاهشو به جونگکوک داد ..

-فکر کردم رفتی ..

-میخوام فعلا همینجا بمونم

-نکنه عاشقم شدی هیونگ؟

-چه تحفه ای هستی که عاشقت بشم بچه جون؟

تهیونگ خندید و با دست به کنارش روی تخت اشاره کرد تا جونگکوک کنارش بشینه ..

-راستش یاد جین افتادم ..

با لبخندی که از توش غم بازتاب میشد گفت و نگاهش رو به سمت انگشتاش که تو هم گره داده بود چرخوند

-چطور میتونم باهاش کنار بیام؟ ... این که کسی که بزرگم کرده دیگه وجود خارجی نداره و جسمش داره توسط خاک خورده میشه؟

تهیونگ اهل صحبت درمورد درداش نبود ؛ راستش اصلا بلد نبود این کارو انجام بده ... اون همیشه تحملشون میکرد و در نهایت اگه غیر قابل تحمل میشدن به جین درموردشون میگفت ..
ولی حالا که جین نبود مرد داشت توی جهنمِ تنهایی می‌سوخت ..
شاید جونگکوک راه نجاتش بود ..
میدونست نمیتونه بهش اعتماد کنه و حتی شاید یکی از مظنونین قتل برادرش باشه ولی بازم یه وقتایی پیروی کردن از احساسات میتونه زخم‌ها رو التیام بده ..

𝗥𝗘𝗩𝗘𝗡𝗚𝗘 | 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞Where stories live. Discover now