full(28)🔞

1K 131 22
                                    

نامجون همونطور که با تلفن صحبت میکرد موهای ابریشمی جیمین رو هم نوازش میکرد و با چشم هاش قربون صدقه صورت کیوت جلوش میرفت

🐨بله؟

_پنج روز دیگه با انتشارات نیویورک مصاحبه دارید... براتون فرداشب پرواز تنظیم میکنم، تا زمان مصاحبه میتونید کمی تفریح کنید.

🐨حتمت آقای سو.. فقط یه مشکلی هست.. پرواز سئول_نیویورک کمی طولانی نیست!؟

_برای دست یافتن به پیشرفت باید راه های طولانی طی کنی کیم

🐨بله اقای سو.. خیلی ممنون از اطلاعتون.

با پایین اوردن گوشی شش جفت چشم با چشم های وزغی بهش خیره شدن که باعث شد به خنده بیوفته

🐨فرداشب پرواز داریم... فرداصبح باید بیدار شید تا وسایلتون رو اماده کنید.

همه با تکون دادن سرشون، حرف نامجون رو تایید کردن.

تهیونگ وقتی دید همه از بی حوصلگی دارن مگس میپرونن بلند شد تا اون فلشی که پر از فیلم های جذاب بی ال هست رو بیاره و روی تلویزیون کار بزاره تا از کلافگی بیرون بیان.

🐯یه فیلم با بالاترین رتبه و لایک و کامنت براتون میزارم و بعدا ازم بخاطر این کار خیر تشکر میکنید.

خب هیچکس به جز خودش منظور حرفش رو درک نکرد

با پوزخند فلش رو به تلویزیون وصل کرد و با کنترل فیلم رو برای همه پخش کرد.

تیتراژ اول پخش شد و بعداز اون فیلم با صحنه جذابی از کیس دو فرد شروع شد.

جین که بخاطر صراحت نویسنده به وجد اومده بود با خنده گفت

🐭: اینا همین الان میرن رو کار که

🐯: نکته مثبت این فیلم همینه، بیشتر سکانس ها رو همن

جیمین با حرف اون دونفر نگاه مظلومی به نامجون انداخت و با لحن کیوتی رو بهش گفت

🐤: نگاه چقدر بیشعوره، نمیدونه بچه اینجا نشسته

🐨: اگر نمیخوای ببینی خاموشش کنم

جیمین نگاهی به بقیع انداخت که با چشم هایی شبیه گربه چکمه پوش(خر شرک، ببخشیدا) بهش خیره شدن دلش نیومد اذیتشون کنه، برای همین با لحن از خود متشکری گفت

🐤: حالا ببینیم، اگر علاقه پیدا نکردم خاموشش کن

🐨: هرچی پرنس جیمین بگن

جیمین از سرجاش بلند شد و راهی اتاق شد تا لباس هایی که از صبح پوشیده رو عوض کنه و تصمیم گرفت یه دوش ده دقیقه ای بگیره با صدای بلندی همونطور که از پله ها بالا میرفت گفت

🐤: فیلم رو استپ کنید تا من بیام

و بعد سریع با برداشتن حوله و لباس وارد حموم شد تا
کمی به خودش برسه

"sweet dream"Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon