خود نمای کله شق

2.1K 284 324
                                    

سلام بروبچ!

آخر فصل هم بگید طرف لیلین هستید یا لویی و چرا!

 در ضمن بالای تمام فصل ها بدون استثنا عکس داره...عکس ها هم به فصل ها مرتبطه پس اگه نمی تونید ببینیدشون حتما بهم بگید

تقدیم به این دوستم که خیلی خوب کامنت میذاره....!

@Unknown-ma9


فصل هفتم

لیلین یه دستشو بالا نگه داشت و نایل بالاخره برای یه لحظه دست از حرف زدن کشید:" تو خیـــلی حرف میزنی... اینو که می دونی درسته؟"

اون در پنج دقیقه ی گذشته بدون توقف حرف زده بود. آخه چطور یک نفر می تونست اونطور بی وقفه حرف بزنه؟ و... تا جایی که لیلین تونسته بود بفهمه بیشتر حرف های پسرک راجع به غذا بود.

مرد ایرلندی چند بار پلک زد و لیلین ادامه داد:" و وقتی میگم خیـــلی یعنی خیــــــــــلی."

نایل با چشمای مظلوم و ناراحت ابروهاشو خم کرد و این باعث شد لیلین از نوع گفتن حرفش پشیمون بشه.

اون پشت گردنشو ماساژ داد:" اوه متاسفم اصلا متوجه نشدم... آه لعنت... حتما رفته بودم رو اعصابت..." و با خجالت و درحالی که دستشو بین موهاش می کشید به طرف دیگه ای نگاه کرد.

لیلین لبخند زد و تقریبا دروغکی گفت:" نه اینطور نیست. " و نمی فهمید چرا دلش خواسته بود با این پسر مهربون باشه:" مسئله اینجاس که من تصور نمی کردم هیچکش بتونه تو چنین زمان کوتاهی این همه حرفو بزنه."

این جواب باعث شد شادی به چشمای نایل برگرده و پسرک موطلایی دوباره سرحال اومد:" هاهاها! خب انگار حق باتوه و من خیلی حرف میزنم. بهرحال متاسفم. سعی می کنم خودمو کنترل کنم، هوم؟" اون اینو با حالت سوالی پرسید.

لیلین هم با سر تایید کرد و بعد شصت هاشو به علامت موافقت بالا گرفت:" نقشه ی خوبیه."

و بعد بدون هیچ حرفی لیلین چرخید و به سمت در خروجی اتاقک به راه افتاد. اون می خواست بفهمه بیرون چه خبره!

نایل اخم کرد و پرسید:" صبر کن، کجا داری میری؟"

لیلین بعد از یه مکث کوتاه گفت:" بیرون روی عرشه."

لویی بالاخره یکم تنهاش گذاشته بود و اون می خواست از این فرصت استفاده کنه.

چشمای نایل گرد شد. اون سریع خودشو به جلوی در رسوند و دستاشو جلوی در از هم باز کرد و همونطور که به لیلین نگاه می کرد محکم گفت:" واآو...آم...نه تو نمیری."

(شاهزاده دزد دریایی (لویی تاملینسونOù les histoires vivent. Découvrez maintenant